مسعود جمشیدی؛ محمدرضا کردی؛ فاطمه شب خیز
چکیده
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر با کاهش نورونها در چندین منطقة مهم برای حافظه و یادگیری در مغز، بهویژه در هیپوکامپ مرتبط است. آلزایمر اختلال مغزی پیشروندهای است که بهصورت تدریجی سبب از بین رفتن حافظه، اختلال در توانایی آموختن و برقراری رابطه با دیگران میشود. پژوهشگران با مشاهدة میزان ابتلای یکونیم برابری افراد دیابتی به آلزایمر، ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر با کاهش نورونها در چندین منطقة مهم برای حافظه و یادگیری در مغز، بهویژه در هیپوکامپ مرتبط است. آلزایمر اختلال مغزی پیشروندهای است که بهصورت تدریجی سبب از بین رفتن حافظه، اختلال در توانایی آموختن و برقراری رابطه با دیگران میشود. پژوهشگران با مشاهدة میزان ابتلای یکونیم برابری افراد دیابتی به آلزایمر، این دیدگاه را که بیماری آلزایمر ممکن است نشاندهندة نوع خاصی از دیابت در مغز باشد، مطرح کردهاند؛ هرچند در پذیرش این تقسیمبندی و عنوانبندی بین پژوهشگران و متخصصان بحث وجود دارد. آستروسیتها از فراوانترین انواع سلولهای گلیا هستند که در پاسخ به هر نوع آسیب در دستگاه عصبی مرکزی دچار تغییر و هایپرتروفی میشوند. مشخصة مهم واکنش گلیال، افزایش ساخت پروتئین GFAP است که یک پروتئین واسط رشتهای اسکلت سلولی و اصلیترین عامل مشخصکنندة واکنشی شدن آستروسیتها و آسیبهای سلولی است. این پدیده بهعنوان واکنش آستروگلیوزیس شناخته شده است و از آسیبهای رایج در دیابت نوع 3 و آلزایمر بهشمار میرود. براساس گزارشها تغییرات بافت سفید در هیپوکامپ از بهترین نشانگرهای زیستی برای شناخت پیشرفت بیماری آلزایمر است.مواد و روشها: 25 سر موش صحرایی بهصورت تصادفی به پنج گروه 1. گروه کنترل دیابت نوع 3، 2. گروه کنترل سالم، 3. گروه دیابت نوع 3 و تمرین اجباری، 4. گروه دیابت نوع 3 و تمرین اختیاری در محیط غنیسازیشده و 5. گروه شم تقسیم شدند. روش فعالیت موشها در گروه تمرین اجباری بهصورت تمرین تناوبی شدید و مطابق با آزمایش بیشترین ظرفیت تمرینی وانگ و همکاران (2017) انجام گرفت. موشهای گروه تمرین اختیاری پنج روز در هفته به مدت دو ساعت در روز و همزمان با فعالیت گروه تمرین اجباری در محیط غنیسازیشده قرار داده شدند. GFAP به روش ایمونوهیستوشیمیایی DAB سنجیده شد. برای ارزیابی یادگیری و حافظة فضایی حیوانات از آزمون ماز آبی موریس استفاده شد. بهمنظور سنجش توزیع طبیعی دادهها از آزمون شایپرو-ویلک استفاده شد. برای تحلیل دادهها از آزمون آنوا یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی با سطح معناداری 5 درصد استفاده شد. تحلیلهای آماری و ترسیم نمودارها بهوسیلة نرمافزار گراف پد پریزم نسخة 8، SPSS نسخة 21 و نرمافزار مایکروسافت اکسل نسخة 2010 انجام گرفت.نتایج: نتایج نشان داد که گروه کنترل دیابت نوع 3 دارای بیشترین مقدار بیان GFAP بوده و این تفاوت با تمام گروههای پژوهشی معنادار است (05/0P≤). گروه تمرین اختیاری در محیط غنی و گروه تمرین اجباری پرشدت بهصورت معناداری نسبت به گروه کنترل دیابت نوع 3 میزان GFAP کمتری داشتند (05/0P≤). در مقایسة این دو شیوة تمرینی با یکدیگر، گروه تمرین اختیاری در محیط غنیسازیشده دارای میانگین پایینتری از درصد بیان GFAP (67/%23( نسبت به میانگین گروه تمرین اجباری (01/26%) بود . با این حال تفاوت بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنادار نبود (05/0P>). آزمون ارزیابی حافظة فضایی ماز آبی موریس نشان داد که گروه کنترل سالم و شم مدت زمان بیشتری را در ناحیة هدف طی میکنند و این اختلاف فقط با گروه دیابت نوع 3 معنادار بود (05/0P≤). هر دو شیوة تمرینی عملکرد بهتری در زمان سپریشده در ناحیة هدف نسبت به گروه دیابت نوع 3 داشتند، اما این اختلاف از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0P>). در مقایسة این دو شیوة تمرینی با یکدیگر، موشهای گروه تمرینات اختیاری در محیط غنیسازیشده زمان بیشتری را در ناحیة هدف سپری کردند و عملکرد این گروه در بهخاطرآوری اطلاعات و حافظة فضایی بهتر از گروه تمرین پرشدت اجباری بود، اما این اختلاف معنادار نبود (05/0P>).نتیجهگیری: بهنظر میرسد فعالیتهای گروهی اختیاری در محیط غنیسازیشده تأثیرات بهتری در کاهش GFAP در بافت سفید هیپوکامپ موشهای مبتلا به دیابت نوع 3 خواهد داشت؛ هرچند تمرینات پرشدت اجباری نیز واکنش آستروگلیوزیس را نسبت به گروه کنترل دیابت نوع 3 کاهش داد. گروه تمرین اختیاری در محیط غنیسازیشده، عملکرد بهتری در بهخاطر آوردن اطلاعات در آزمون حافظة فضایی ماز آبی نسبت به گروه تمرین اجباری پرشدت داشتند، بهنحوی که زمان سپریشده توسط آنها در چارک ناحیة هدف، بیشتر از گروه تمرین اجباری پرشدت بود.
محمدرضا رحمتی؛ محمدرضا کردی؛ علی اصغر رواسی
چکیده
هدف: حدود 5/2 میلیون نفر در سراسر جهان به مولتیپل اسکلروزیس، بیماری مزمن عصبی-التهابی مغز و نخاع، مبتلا هستند که علت شایع ناتوانی جسمی جدی در جوانان، بهویژه زنان است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر فعالیت اختیاری و اجباری پیش از القای EAE بر بیان مقادیر مولکولهای چسبان (ICAM-1 و VCAM-1) مؤثر بر نفوذپذیری سد خونی-مغزی در موشهای مادة C57BL/6 است.روشها: ...
بیشتر
هدف: حدود 5/2 میلیون نفر در سراسر جهان به مولتیپل اسکلروزیس، بیماری مزمن عصبی-التهابی مغز و نخاع، مبتلا هستند که علت شایع ناتوانی جسمی جدی در جوانان، بهویژه زنان است. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر فعالیت اختیاری و اجباری پیش از القای EAE بر بیان مقادیر مولکولهای چسبان (ICAM-1 و VCAM-1) مؤثر بر نفوذپذیری سد خونی-مغزی در موشهای مادة C57BL/6 است.روشها: 40 سر موش مادة C57BL/6 با وزن 2±18گرم و سن 1±7 هفته به روش تصادفی ساده به چهار گروه فعالیت اجباری (12n= )، فعالیت اختیاری (12n=)، کنترل EAE (8n=) و کنترل سالم (8n=) تقسیم شدند. برای اجرای فعالیت اجباری، موشها فعالیت شنا را به مدت 30 دقیقه پنج روز در هفته و در طول شش هفته انجام دادند. همچنین برای اجرای فعالیت اختیاری موشها یک ساعت در روز و پنج روز در هفته به مدت شش هفته در قفسی به یک چرخ گردان دسترسی پیدا کردند. پس از اتمام دورة تمرین بیان ژن ICAM-1 و VCAM-1 به روش RT-PCR اندازهگیری شد. در تجزیهوتحلیل دادهها برای تعیین اختلاف دادهها در بین گروهها از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0 P≤ استفاده شد.نتایج: پنج هفته ثبت علائم بالینی پس از القای EAE تفاوت معناداری بین نمرات دو گروه فعالیت ورزشی و گروه کنترل EAE نشان داد (05/0P<). همچنین بیان مولکولهای چسبان ICAM-1 و VCAM-1 در دو گروه فعالیت اختیاری و اجباری نسبت به کنترل EAE کاهش معنادار داشتند ( 05/0P<)، اما نسبت به گروه کنترل سالم تفاوت معناداری نداشتند (05/0 P>).نتیجهگیری: بهنظر میرسد دو نوع فعالیت اختیاری و اجباری با کاهش بیان مولکولهای چسبان ICAM-1 و VCAM-1 سبب کاهش نفوذپذیری سد خونی-مغزی میشود.
سعید دانش یار؛ محمدرضا کردی؛ مهدی کدیور؛ سمانه افشاری
چکیده
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثر تمرین استقامتی بر بیان میر-196 و میر-133 (miR-196a , miR-133a) در بافت چربی سفید زیر پوستی است. روش شناسی: 16 موش صحرایی نژاد ویستار به صورت تصادفی به دو گروه؛ 1)کنترل (تعداد:هشت) و 2) تمرین استقامتی (تعداد:هشت) تقسیم شدند. موشهای گروههای تمرینی، به مدت هشت هفته، تحت تمرین استقامتی تداومی بر روی نوارگردان قرار گرفتند. ...
بیشتر
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثر تمرین استقامتی بر بیان میر-196 و میر-133 (miR-196a , miR-133a) در بافت چربی سفید زیر پوستی است. روش شناسی: 16 موش صحرایی نژاد ویستار به صورت تصادفی به دو گروه؛ 1)کنترل (تعداد:هشت) و 2) تمرین استقامتی (تعداد:هشت) تقسیم شدند. موشهای گروههای تمرینی، به مدت هشت هفته، تحت تمرین استقامتی تداومی بر روی نوارگردان قرار گرفتند. برای اندازهگیری بیان نسبی ژن های هدف از روش ریل تایم پی سی آر (Real Time–PCR) استفاده شد. نتایج: دادهها نشان داد که بیان نسبی ژن «پروتئین غیر جفت کننده یک» (UCP1) در گروه استقامتی در قیاس با گروه کنترل به صورت معناداری بیشتر بود (p <0/05). با این حال، بیان میر-196 و میر-133 (miR-196a , miR-133a) در گروه استقامتی در قیاس با گروه کنترل از نظر آماری تفاوت معناداری نداشت (P>0/05).نتیجهگیری: یافته های این مطالعه نشان داد که تمرین استقامتی تغییری در بیان میر-196 و میر-133 (miR-196a , miR-133a) در بافت چربی سفید زیرپوستی ایجاد نمی کند؛ دلالت بر این که «بیش تنظیمی بیان ژن پروتئین غیر جفت کننده یک (UCP1) ناشی از تمرین استقامتی»، با تغییرات بیان میر-196 و میر-133 مرتبط نیست.
محمد علی سماواتی شریف؛ علی اصغر رواسی؛ محمدرضا کردی؛ باقر مینایی؛ حجت اله سیاوشی
دوره 11، شماره 1 ، بهمن 1397، ، صفحه 13-28
چکیده
هدف: آهن، نقش مهمی در انتقال اکسیژن، آنزیمهای زنجیره تنفسی میتوکندریایی، و فسفوریالسیون اکسایشی دارد؛ بنابراینکاهش آهن میتواند تأثیر منفی بر عملکرد اکسایشی ورزشکاران بگذارد. هدف این پژوهش، بررسی اثرات برنامههای ورزشیاستقامتی و مکمل آهن بر برخی از نشانگرهای تنفس سلولی در موشهای صحرایی نر است.روشها: چهل سر موش صحرایی نر ویستار به ...
بیشتر
هدف: آهن، نقش مهمی در انتقال اکسیژن، آنزیمهای زنجیره تنفسی میتوکندریایی، و فسفوریالسیون اکسایشی دارد؛ بنابراینکاهش آهن میتواند تأثیر منفی بر عملکرد اکسایشی ورزشکاران بگذارد. هدف این پژوهش، بررسی اثرات برنامههای ورزشیاستقامتی و مکمل آهن بر برخی از نشانگرهای تنفس سلولی در موشهای صحرایی نر است.روشها: چهل سر موش صحرایی نر ویستار به چهار گروه تقسیم شدند. گروه تجربی I برنامه ورزشی استقامتی را به مدت 12 هفتهروی نوارگردان انجام میدادند )با شدت 32 متر در دقیقه، 60 دقیقه در هر جلسه و 5 جلسه در هفته( )T .)گروه تجربی II با همانبرنامه، روزانه 800 میکروگرم مکمل آهن )سولفات فرو( دریافت میکردند )Ti .)گروه کنترل C بدون تمرین بودند )S )و گروه تجربیIII بدون تمرین اما روزانه 800 میکروگرم مکمل آهن دریافت میکردند )Si .)پس از 12 هفته نمونههای خونی و بافت عضالنیبررسی شدند. دادهها توسط تحلیل واریانس یکسویه و کروسکال-والیس تحلیل شدند )05/0>P .)نتایج: غلظت فریتین خون تنها در گروه تجربی I و وزن مطلق عضله نعلی و غلظت سیتوکروم اکسیداز تنها در گروه تجربی IIنسبت به دیگر گروهها معنادار بود )05/0>p .)همچنین، هایپرتروفی عضالنی، چگالی شبکه مویرگی، و چگالی میتوکندریاییگروههای تجربی I و II با گروه کنترل و گروه تجربی III تفاوت معناداری داشتند )05/0>p)؛ اما این اختالفها در بین هر دو گروههایتجربی I و II معنادار نبودند. با وجود این، تودهی بدنی، وزن نسبی عضله نعلی و اکسیژن مصرفی بیشینه موشهای گروه تجربیتفاوت معناداری هم با گروه کنترل و هم در بین گروههای تجربی با یکدیگر داشتند )05/0>p .)نتیجهگیری: به نظر میرسد که مصرف مکمل آهن همراه با ورزش ممکن است موجب بهبود برخی از شاخصهای تنفس سلولی،هایپرتروفی، و ظرفیت هوازی شود؛ درصورتی که، این بهبودها در شرایط بیتمرینی احتماالً بهوجود نمیآیند.