علمی - پژوهشی
وحید ساری صرّاف؛ احمد آزاد؛ جواد وکیلی؛ زهرا عبدی اغجه کهلی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 1-10
چکیده
هدف تحقیق: هدف از انجام این تحقیق تأثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ برخی از شاخصهای ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال میباشد. روش تحقیق: در چهارچوب یک مطالعه نیمه تجربی 9 بازیکن اصلی یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 ...
بیشتر
هدف تحقیق: هدف از انجام این تحقیق تأثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ برخی از شاخصهای ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال میباشد. روش تحقیق: در چهارچوب یک مطالعه نیمه تجربی 9 بازیکن اصلی یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 میلیلیتر بر کیلوگرم در دقیقه شرکت نمودند. نمونههای بزاقی غیرتحریکی قبل، بعد، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از مسابقه جمعآوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معناداری 05/0 استفاده شد. نتایج و بحث: بعد از مسابقه میزان جریان بزاق، غلظت ایمونوگلوبولینA (s-IgA)، ترشح ایمونوگلوبولینA (SIgA) و نسبت IgA بر پروتئین تام بزاقی(s-IgA/Pro) کاهش معنیداری داشت(05/0>P) ولی کورتیزول، آلفاآمیلاز و پروتئین تام بزاقی(Pro) بلافاصله بعد از مسابقه افزایش معنیداری نشان نداد(05/0>P)، بین s-IgA و کورتیزول رابطه معنیداری مشاهده نشد(05/0P>). 24ساعت بعد از مسابقه شاخصهای اندازهگیری شده به سوی سطوح قبل از مسابقه تمایل پیدا کردند؛ امّا در میزان SIgA و آلفاآمیلاز حتی بعد از 24 ساعت نسبت به قبل از مسابقه هنوز اختلاف معنیداری وجود داشت. نتیجه گیری: یک مسابقه رسمی فوتسال ممکن است موجب کاهش عملکرد سیستم ایمنی مخاطی بازیکنان فوتسال شود که در این صورت احتمالاً بازیکنان را در معرض ابتلا به بیماری عفونت مجاری تنفسی فوقانی قرار میدهد، ولی هنوز تحقیقات بیشتری باید در این حوزه صورت پذیرد.
علمی - پژوهشی
منیژه نوروزیان؛ حمید رجبی؛ فاطمه پناه زاده
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 11-20
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تایچی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود. روششناسی: 20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن55/3±80/65سال، وزن00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی(10 نفر) و کنترل(10 ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تایچی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود. روششناسی: 20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن55/3±80/65سال، وزن00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی(10 نفر) و کنترل(10 نفر) تقسیم شدند. مقادیر سرمی TNF-α و BDNF با استفاده از روش الایزا در پیش آزمون و پس آزمون مشخص شد. همچنین جهت ارزیابی تعادل پویا و عملکرد شناختی، به ترتیب از آزمون مدت زمان برخاستن و رفتن (TUG) و پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت شناختی استفاده شد. آزمودنیهای گروه تجربی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و به مدت 60 دقیقه(شامل 10 دقیقه گرم کردن، 40 دقیقه حرکات ساده شده تمرینات تایچی و 10 دقیقه بازگشت به حالت اولیه) تمرین کردند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای T وابسته و T مستقل انجام گرفت. نتایج: نتایح پژوهش حاضر نشان داد که مقادیر TNF-α کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل یافت. همچنین تعادل پویای گروه تمرین تایچی نسبت به گروه کنترل بهبود معناداری یافت(P<0/05). اما با وجود افزایش مقادیر BDNF و بهبود عملکرد شناختی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که تمرین تایچی بعنوان تمرین کم شدت و ساده میتواند باعث بهبود تعادل و وضعیت التهابی زنان با عارضه سکته مغزی شود.
علمی - پژوهشی
آسیه عباسی دلویی؛ رضا اسحاقی؛ مژگان احمدی؛ محمد علی کهن پور
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 21-30
چکیده
هدف:هدف از این پژوهش، تعیین تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی برسطوح سرمی GLP-1، DPP-4 و مقاومت انسولین در مردان چاق بود. روش تحقیق: 20 مرد چاق (سن01/2±76/29سال، قد 07/0±79/1متر، وزن 69/5±24/108کیلوگرم، شاخصتوده بدنی 18/1±49/33کیلوگرم بر متر مربع) بهطور تصادفی به 2گروه تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی شامل 6ایستگاه با شدت 55-75درصد ...
بیشتر
هدف:هدف از این پژوهش، تعیین تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی برسطوح سرمی GLP-1، DPP-4 و مقاومت انسولین در مردان چاق بود. روش تحقیق: 20 مرد چاق (سن01/2±76/29سال، قد 07/0±79/1متر، وزن 69/5±24/108کیلوگرم، شاخصتوده بدنی 18/1±49/33کیلوگرم بر متر مربع) بهطور تصادفی به 2گروه تمرین مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی شامل 6ایستگاه با شدت 55-75درصد یک تکرار بیشینه، سه روز در هفته و به مدت 8هفته بود. نمونهگیری خون در دو مرحله قبل و بعد از 8هفته (48ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی) بعد از 12ساعت ناشتایی گرفته شد. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس در اندازهگیری مکرر در سطح 05/0P≤ تحلیلشد. یافتهها:سطوح سرمی GLP-1 گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنادار افزایش یافت(P=0.027). گلوکز خون و سطوح سرمی DPP-4گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنادار کاهش یافت(P=0.019 و P=0.003). اما مقاومت به انسولین گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل تغییر معنادای نداشت(P=0.49). نتیجهگیری:احتمالا یک دوره تمرین مقاومتی، باعث افزایش معنادار GLP-1 و کاهش معنادار DPP-4 شده و این تغییرات با کاهش اشتها و تنظیم متابولیسم گلوکز در مردان چاق همراه است، اما احتمالا یا بر مقاومت به انسولین تاثیر معنادار ندارد و یا نیازمند طول مدت بیشتری از تمرین مقاومتی جهت مشاهده تفاوت معنادار در این شاخص میباشد.
علمی - پژوهشی
مسعود حاجی رسولی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 41-46
چکیده
مقدمه: طی 8 سال جنگ عراق علیه ایران بیش از 50 هزار نفر بهعنوان جانبازان شیمیائی به صدمات چشمی، پوستی و ریوی مبتلا شدهاند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تأثیر برنامههای ورزشی منظم بر روی فعالیتهای روزانه زندگی (ADL) جانبازان شیمیایی بود.مواد و روشها: 100 نفر از جانبازان شیمیایی ریوی استان تهران بهصورت تصادفی انتخاب و به دو گروه ...
بیشتر
مقدمه: طی 8 سال جنگ عراق علیه ایران بیش از 50 هزار نفر بهعنوان جانبازان شیمیائی به صدمات چشمی، پوستی و ریوی مبتلا شدهاند. هدف از انجام این مطالعه، بررسی تأثیر برنامههای ورزشی منظم بر روی فعالیتهای روزانه زندگی (ADL) جانبازان شیمیایی بود.مواد و روشها: 100 نفر از جانبازان شیمیایی ریوی استان تهران بهصورت تصادفی انتخاب و به دو گروه همسان 50 نفری تقسیم شدند. شاخصهای ADL هر دو گروه پیش از مداخله اندازهگیری شد. سپس گروه تمرین به مدت 16 هفته، هفتهای سه جلسه و هر جلسه 60-30 دقیقه تمرین کردند. پس از 16 هفته هر دو گروه تحت ارزیابی مجدد قرار گرفتند. بهمنظور مقایسه میانگین در دو گروه تمرین و کنترل از آزمون U Manwitny با سطح معنیداری 05/0P< استفاده شد.یافتهها: نتایج بهدستآمده پس از 16 هفته فعالیتهای بدنی منظم در گروه مورد، تفاوت معنیداری را در کنترل مدفوع (001/0=P)، کنترل ادرار (045/0=P) و استفاده از پله (000/0=P) نشان داد.نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد که انجام فعالیتهای بدنی منظم میتواند به بهبود سطح عملکرد جانبازان در انجام فعالیتهای روزانه کمک کند.
علمی - پژوهشی
علی اوصالی؛ سیروس چوبینه؛ رحمان سوری؛ علی اصغر رواسی؛ حسین مصطفوی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 47-58
چکیده
هدف: افزایش سن، عوامل التهابی و سندروم متابولیک از عوامل موثر در کاهش BDNF و حافظهی کوتاهمدت میباشد. هدف از این تحقیق بررسی اثرگذاری 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط بر سطوح BDNF و حافظه کوتاه مدت زنان 50-65 سالهی مبتلا به سندروم متابولیک میباشد. روش: 24 زن مبتلا به سندروم متابولیک به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنیها ...
بیشتر
هدف: افزایش سن، عوامل التهابی و سندروم متابولیک از عوامل موثر در کاهش BDNF و حافظهی کوتاهمدت میباشد. هدف از این تحقیق بررسی اثرگذاری 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط بر سطوح BDNF و حافظه کوتاه مدت زنان 50-65 سالهی مبتلا به سندروم متابولیک میباشد. روش: 24 زن مبتلا به سندروم متابولیک به طور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنیها به طور تصادفی به دو گروه 12 نفره تمرین و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین هفته اول سه ست 8 دقیقه ای با فواصل استراحت پنج دقیقه با شدت 60 تا 70 درصد از ضربان قلب ذخیره ای تمرینات خود را روی تردمیل انجام دادند. با سپری شدن هر هفته، یک دقیقه به مدت زمات ستهای تمرین افزوده میشد. قبل و پس از 12 هفته تمرین جهت اندازهگیری سطوح BDNF نمونهگیری خونی انجام شد. میزان سطوح BDNF توسط رادیوایمونواسی، میزان حافظه کوتاه مدت نیز توسط آزمون یادداری عددی مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون، تی مستقل و تی جفتی استفاده گردید. یافته: BDNF و حافظه کوتاه مدت پس از 12 هفته تمرین هوازی نسبت به پیش آزمون بطور معنیداری افزایش یافتند (05/0˂P). همچنین هیچ تغییری معنیداری در سطوح BDNF (09/0=P) و حافظه کوتاه مدت (16/0=P) قبل از تمرین و پس از تمرین گروه کنترل مشاهده نگردید. نتیجهگیری: در اثر 12 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط میزان سطوح BDNF افزایش یافت و این افزایش موجب بهبود عملکرد حافظه کوتاه مدت گردید.
علمی - پژوهشی
معرفت سیاه کوهیان؛ صمد اسمعیل زاده
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 31-40
چکیده
زمینه و هدف: اخیراً سنتیجا و همکارانش پروتکل درمانده ساز جدیدی (Tfast) را برای تعیین نقطه شکست ضربان قلب (HRDP) اعتبار یابی و معرفی نمودهاند، این در حالی است که اصول انجام این آزمون مطابق استانداردهای معرفی شده در ادبیات نیست. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی همگرایی HRDP تعیین شده در پروتکل Tfast و مدل فلات بیشینه لاکتات (MLSS) به اجرا درآمد.روش ...
بیشتر
زمینه و هدف: اخیراً سنتیجا و همکارانش پروتکل درمانده ساز جدیدی (Tfast) را برای تعیین نقطه شکست ضربان قلب (HRDP) اعتبار یابی و معرفی نمودهاند، این در حالی است که اصول انجام این آزمون مطابق استانداردهای معرفی شده در ادبیات نیست. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی همگرایی HRDP تعیین شده در پروتکل Tfast و مدل فلات بیشینه لاکتات (MLSS) به اجرا درآمد.روش کار: 11 مرد جوان کشتی گیر به عنوان آزمودنی انتخاب و MLSS آنها با استفاده از آزمون های مکرر با با کاری ثابت به روی نوارگردان تعیین شد. داده های ضربان قلب در طول پروتکل Tfast [افزایش سرعت 1km/h در هر 30 ثانیه] با استفاده از تله متری بدست آمد. HRDP با استفاده از مدل S.Dmax تعیین شد. برای تعیین همگرایی از مدل گرافیکی بلاند آلتمن و و روش آماری Intraclass correlation Coefficient (ICC) استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که بینHRDP و ضربان قلب روش مبنا (HRMLSS) همگرایی ضعیفی برقرار است (ICC= -0.09 ؛±1.96; 95% CI= -9.7 to +18.8 b/min). همچنین، بین سرعت در HRDP (SpeedHRDP)وسرعت در روش مبنا (SpeedMLSS) همگرایی ضعیفی مشاهده شد (ICC= 0.40 ؛±1.96; 95% CI= -2.3 to +3.9 km/h).نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان نتیجه گیری نمود که پروتکل درمانده ساز سنتیجا و همکارانش نمی تواند به عنوان روش مطمئنی برای جایگزینی روش مبنا (MLSS) مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، استفاده از پروتکل Tfastبرای تجویز شدت مطلوب تمرین توصیه نمی شود.
علمی - پژوهشی
فتح الله هاویل؛ افشار جعفری؛ سجاد احمدی زاد؛ سعید دباغ نیکوخصلت
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 59-70
چکیده
هدف: با توجه به تناقضهای مربوط به اثرات تمرینات مقاومتی بر پارامترهای همورئولوژیکی مرتبط با بیماریهای قلبی-عروقی، تحقیق حاضر با هدف تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی مختلف (هایپرتروفی و قدرتی بیشینه) بر عوامل همورئولوژیکی در مردان غیرفعال سالم انجام شد. روش: 39 دانشجوی مرد 20-18 ساله سالم غیر فعال به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، ...
بیشتر
هدف: با توجه به تناقضهای مربوط به اثرات تمرینات مقاومتی بر پارامترهای همورئولوژیکی مرتبط با بیماریهای قلبی-عروقی، تحقیق حاضر با هدف تعیین تاثیر 12 هفته تمرین مقاومتی مختلف (هایپرتروفی و قدرتی بیشینه) بر عوامل همورئولوژیکی در مردان غیرفعال سالم انجام شد. روش: 39 دانشجوی مرد 20-18 ساله سالم غیر فعال به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی هایپرتروفی (14n=) و قدرتی بیشینه (13n=) تقسیم شدند. گروههای تمرین به مدت 12 هفته در تمرینات مقاومتی (3 جلسه/هفته، 6 ایستگاه/جلسه و در هر ایستگاه 3 نوبت) شرکت داشتند. تمرینات مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بیشینه به ترتیب باشدت 70-65% و 85-80% یک تکرار بیشینه، انجام شد. نمونههای خونی قبل و 48 ساعت پس از دوره تمرین گرفته شدند و برای اندازه گیری متغیرهای همورئولوژیکی آنالیز شدند. دادههای عوامل همورئولوژیکی با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه مستقل بررسی شدند. یافتهها: پروتئینتام، ویسکوزیته پلاسما و تجمعپذیری گلبولهای قرمز متعاقب 12 هفته تمرین مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بیشینه به طور معنیدار کاهش یافتند (05/0>P). از طرفی، تغییرشکلپذیری گلبولهای قرمز در هر دو گروه تمرین مقاومتی به طور معنیدار افزایش پیدا کرد (05/0>P). به هر حال، افت دامنه ویسکوزیته پلاسما در گروه هایپرتروفی نسبت به گروه قدرتی بیشینه به طور معنیدار بیشتر بود (05/0>P). به علاوه، افت معنیدار ویسکوزیته خون تنها در گروه هایپرتروفی مشاهده شد (05/0>P). نتیجهگیری: بر اساس یافتههای تحقیق حاضر میتوان نتیجهگیری نمودکه هر دو نوع تمرین مقاومتی هایپرتروفی و قدرتی بطور مشابهی بر ویژگیهای رئولوژیکی گلبولهای قرمز تاثیر دارند، ولی تمرین مقاومتی هایپرتروفی باعث بهبود بیشتر ویسکوزیته خون و پلاسما و در نهایت سیالیت خون می شود. لذا، مردان غیرفعال و سالم می توانند جهت بهرمندی از فواید تمرینات مقاومتی بدون نگرانی از بروز تغییرات نامطلوب در شاخصهای همورئولوژیکی مرتبط با ترمبوز به این تمرینات بپردازند.
علمی - پژوهشی
داریوش شیخ الاسلامی وطنی؛ کیوان احمدی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 71-78
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف حاد مکملهای HMB یا کراتین بر شاخصهای اکسایشی و آنتی اکسیدانی در افراد تمرین کرده پس از فعالیت مقاومتی بود.روش شناسی: 10 مرد فعال با میانگین سنی (15/1±20 سال)، قد (82/4±2/172 سانتی متر)، وزن (66/9±9/70 کیلو گرم) و BMI (44/2±04/24 کیلو گرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و سپس طی یک طرح کارآزمایی بالینی متقاطع به طور ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف حاد مکملهای HMB یا کراتین بر شاخصهای اکسایشی و آنتی اکسیدانی در افراد تمرین کرده پس از فعالیت مقاومتی بود.روش شناسی: 10 مرد فعال با میانگین سنی (15/1±20 سال)، قد (82/4±2/172 سانتی متر)، وزن (66/9±9/70 کیلو گرم) و BMI (44/2±04/24 کیلو گرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب و سپس طی یک طرح کارآزمایی بالینی متقاطع به طور تصادفی تحت چهار شرایط متفاوت مکملگیری قرار گرفتند. فعالیتهای مقاومتی شامل حرکات پرس سینه، جلو پا ماشین، سر شانه هالتر، زیر بغل لت، جلو بازو هالتر و پشت بازو ماشین با 80 درصد یک تکرار بیشینه اجرا شد. قبل از هر جلسه فعالیت مقاومتی، آزمودنیها به شکل تصادفی و به مدت 5 روز، تحت بارگیری کراتین، HMB، ترکیب کراتین و HMB و یا دارونما ( گلوکز) قرار گرفتند. بین دورههای بارگیری نیز یک هفته فاصله جهت دورهی پاکسازی لحاظ گردید (در مجموع 4 دوره بارگیری 5 روزه همراه با 4 هفته فواصل استراحتی جهت پاکسازی). به منظور بررسی تاثیر نوع مکمل بر متغیرهای تحقیق یک روز پس از اتمام هر دوره بارگیری، قبل از فعالیت و بلافاصله پس از اتمام فعالیت مقاومتی، خونگیری در شرایط ناشتایی به عمل آمد.نتایج: یافتهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که مصرف مکمل کراتین، HMB یا ترکیب هر دو، تاثیری بر میزان پر اکسیداسیون لیپید (شاخص مالون دی آلدئید)، تغییرات آنتی اکسیدانی گلوتاتیون پر اکسیداز، بیلی روبین و اسید اوریک ندارد.نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر در کل حاکی از آن است که مصرف کوتاه مدت (5 روز) مکمل کراتین، HMB و ترکیب هر دو مکمل، تاثیری بر شاخصهای اکسایشی و ضد اکسایشی به دنبال فعالیت مقاومتی حاد ندارد.
علمی - پژوهشی
سید مرتضی طیبی؛ محدثه اخوان زنجانی؛ عباس قنبری نیاکی؛ علیرضا قنبری
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396، صفحه 89-96
چکیده
هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 7 جلسه تمرین مقاومتی دایرهای بر فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما و برخی از پارامترهای پلاکت خون در دختران دانشگاهی بود. روش: تعداد 20 دانشجوی تربیتبدنی دختر که در فاز لوتئال از دوره قائدگی خود قرار داشتند، توسط فراخوان انتخاب و (به دلیل ریزش نمونهها طی تحقیق) بطور تصادفی در دو گروه 9 و 8 نفره تمرین ...
بیشتر
هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 7 جلسه تمرین مقاومتی دایرهای بر فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما و برخی از پارامترهای پلاکت خون در دختران دانشگاهی بود. روش: تعداد 20 دانشجوی تربیتبدنی دختر که در فاز لوتئال از دوره قائدگی خود قرار داشتند، توسط فراخوان انتخاب و (به دلیل ریزش نمونهها طی تحقیق) بطور تصادفی در دو گروه 9 و 8 نفره تمرین مقاومتی و کنترل قرار گرفتند.گروه تجربی به مدت هفت روز متوالی یک ورزش مقاومتی دایرهای شامل 10 حرکت با شدت 60% یک تکرار بیشینه و مدت 20 ثانیه برای هر حرکت را در 4 دور انجام دادند، که هر جلسه با گرم کردن و سرد کردن 32 الی 40 دقیقه طول کشید. نمونه های خونی جهت اندازهگیری فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما، PLT، MPV، PDW و PLC-R در 24 ساعت قبل از شروع جلسه اول و 24 ساعت پس از جلسه هفتم در شرایط 12 ساعت ناشتایی شبانه گرفته شد. یافتهها: تحلیل واریانس برای اندازه گیری مکرر نشان داد که فیبرینوژن پلاسما، ویسکوزیته پلاسما، PLT، MPV و PLC-R دختران افزایش معناداری در اثر 7 جلسه متوالی تمرین مقاومتی دایرهای یافت؛ ولیکن PDW تغییر معناداری نکرد. نتیجهگیری: تمرین مقاومتی دایرهای موجب افزایش فاکتورهای هماتولوژیک انعقادی و رئولوژیک پلاسما شد که احتمالاً میتواند در دراز مدت سلامت قلبی- عروقی را تحت تأثیر قرار دهد. لذا پیشنهاد میشود در استفاده از تمرینات مقاومتی دایرهای برای دختران، از استراحت بین جلسات جهت ریکاوری و ایجاد فرصت برای سازگاری کوتاهمدت در نظر گرفته شود.
علمی - پژوهشی
جواد نعمتی؛ لیلا قدرت؛ فریبا حجتی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396
چکیده
هدف: دیابت شیرین و التهاب مزمن به طور گسترده ای با افزایش خطرهای قلبی-عروقی مرتبط است. مطالعات نشان میدهند که بیماران دیابتی به دلیل افزایش فاکتورهای التهابی مانند IL-6، TNFα و CRP، دو تا چهار برابر بیشتر از افراد سالم از بیماریهای قلبی عروقی رنج میبرند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر کاهش چربی و فاکتورهای ...
بیشتر
هدف: دیابت شیرین و التهاب مزمن به طور گسترده ای با افزایش خطرهای قلبی-عروقی مرتبط است. مطالعات نشان میدهند که بیماران دیابتی به دلیل افزایش فاکتورهای التهابی مانند IL-6، TNFα و CRP، دو تا چهار برابر بیشتر از افراد سالم از بیماریهای قلبی عروقی رنج میبرند. هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر کاهش چربی و فاکتورهای التهابی زنان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو است.روش: تعداد 20 نفر بیمار مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو، در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. گروه تمرین به مدت شش هفته و هر هفته سه جلسه HIIT روی تردمیل را اجرا کردند. قبل از اولین جلسه و 24 ساعت بعد از آخرین جلسهی تمرین، نمونههای خونی جمعآوری و برای اندازهگیری به روش ELISA استفاده گردید. یافتهها: نتایج t تست مستقل پسآزمونهای گروه تمرین نسبت به گروه کنترل، نشان از کاهش معنادار تودهی چربی و TNFα در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو داشت (05/0≥ p). کاهش IL-6 در این بیماران به لحاظ آماری معنادار نبود (05/0˃ p).نتیجهگیری: بهطورکلی نتایج پژوهش نشان داد که یک دوره اجرای HIIT میتواند عامل مهمی در کاهش تودهی چربی و فاکتورهای التهابی در زنان مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو باشد. بنابراین به نظر میرسد که بتوان HIIT را در برنامه تمرینی افراد مبتلا به اضافه وزن و دیابت نوع دو قرار داد.
علمی - پژوهشی
وحید ساری صرّاف؛ احمد آزاد؛ جواد وکیلی؛ زهرا عبدی اغجه کهلی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396
چکیده
هدف :رقابتهای ورزشی به عنوان یک عامل استرسزا موجب تغییراتی در دستگاه ایمنی میشود. از این رو هدف از انجام این تحقیق تأثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ برخی از شاخصهای ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال میباشد. روش شناسی: در چهارچوب یک مطالعه تک گروهی با اندازهگیری مکرر9 بازیکن اصلی یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر فوتسال ...
بیشتر
هدف :رقابتهای ورزشی به عنوان یک عامل استرسزا موجب تغییراتی در دستگاه ایمنی میشود. از این رو هدف از انجام این تحقیق تأثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ برخی از شاخصهای ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال میباشد. روش شناسی: در چهارچوب یک مطالعه تک گروهی با اندازهگیری مکرر9 بازیکن اصلی یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 میلیلیتر بر کیلوگرم در دقیقه شرکت نمودند.نمونههای بزاقی غیرتحریکی قبل، بعد، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از مسابقه برای اندازهگیری میزان جریان بزاق، غلظت ایمونوگلوبولینA (s-IgA)، ترشح ایمونوگلوبولینA (SIgA)، نسبت IgA بر پروتئین تام بزاقی(s-IgA/Pro)،کورتیزول، آلفاآمیلاز و پروتئین تام بزاقی(Pro) جمعآوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معناداری 05/0 استفاده شد. نتایج:بعد از مسابقه میزان جریان بزاق، s-IgA، SIgA و s-IgA/Pro کاهش معنیداری داشت(05/0>P)و بعد از 24ساعت ریکاوری به سطوح قبل از مسابقه تمایل پیدا کردند. کورتیزول، آلفاآمیلاز و Pro بلافاصله بعد از مسابقه افزایش معنیداری نشان داد(05/0>P). نتیجه گیری:یک مسابقه رسمی فوتسال ممکن است به سبب کاهش ترشح ایمونوگلوبولین A بزاقی موجب کاهش عملکرد دستگاه ایمنی مخاطی بازیکنان فوتسال شود که در این صورت احتمالاً بازیکنان را در معرض ابتلا به بیماری عفونت مجاری تنفسی فوقانی قرار میدهد، ولی هنوز تحقیقات بیشتری باید در این حوزه صورت پذیرد. کلید واژهها: ایمونوگلوبولینA، کورتیزول، آلفاآمیلاز، پروتئین تام بزاقی، فوتسال
علمی - پژوهشی
منیژه نوروزیان؛ حمید رجبی
دوره 10، شماره 1 ، آذر 1396
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تایچی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود. روششناسی: 20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن 55/3±80/65 سال، وزن 00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدن 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر 6 هفته تمرین تایچی بر مقادیر سرمی TNF-α،BDNF و عملکرد شناختی و جسمانی زنان با عارضه سکته مغزی بود. روششناسی: 20 نفر از زنان شهر قم با عارضه سکته مغزی(میانگین سن 55/3±80/65 سال، وزن 00/14±41/68 کیلوگرم و شاخص توده بدن 15/5±33/26 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. مقادیر سرمی TNF-α و BDNF با استفاده از روش الایزا در پیش آزمون و پس آزمون مشخص شد. همچنین جهت ارزیابی تعادل پویا و عملکرد شناختی، به ترتیب از آزمون مدت زمان برخاستن و رفتن (TUG) و پرسشنامه معاینه مختصر وضعیت شناختی استفاده شد. آزمودنیهای گروه تجربی به مدت 6 هفته، هر هفته 3 جلسه و به مدت 60 دقیقه (شامل 10 دقیقه گرم کردن، 40 دقیقه حرکات ساده شده تمرینات تایچی و 10 دقیقه بازگشت به حالت اولیه) تمرین کردند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای tوابسته و t مستقل انجام گرفت. نتایج: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مقادیر TNF-α کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل یافت. همچنین تعادل پویای گروه تمرین تایچی نسبت به گروه کنترل بهبود معناداری یافت (P<0.05). اما با وجود افزایش مقادیر BDNF و بهبود عملکرد شناختی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که تمرین تایچی بعنوان تمرین کم شدت و ساده میتواند باعث بهبود تعادل و وضعیت التهابی زنان با عارضه سکته مغزی شود. کلید واژه ها: تمرینات تایچی، تعادل پویا، سکته مغزی، وضعیت شناختی، BDNF، TNF-α