ولی اله دبیدی روشن؛ سمانه افشان
دوره 5، شماره 2 ، مهر 1391
چکیده
چکیدهکراتین کیناز ،(HSP) هدف: هدف این مطالعه، بررسی اثر مکمل ضد التهابی زنجبیل بر تغییرات مقادیر پروتئین شوک گرماییبه ترتیب به عنوان مارکرهای استرس سلولی، آسیب سلولی و مارکر التهابی متعاقب (CRP) C و پروتئین واکنش پذیر (CK)اجرای پروتکل تمرینی قدرتی به روش آکسفورد (الگوی باردهی کاهنده) در مردان جوان والیبالیست بود.روششناسی: 20 مرد ورزشکار ...
بیشتر
چکیدهکراتین کیناز ،(HSP) هدف: هدف این مطالعه، بررسی اثر مکمل ضد التهابی زنجبیل بر تغییرات مقادیر پروتئین شوک گرماییبه ترتیب به عنوان مارکرهای استرس سلولی، آسیب سلولی و مارکر التهابی متعاقب (CRP) C و پروتئین واکنش پذیر (CK)اجرای پروتکل تمرینی قدرتی به روش آکسفورد (الگوی باردهی کاهنده) در مردان جوان والیبالیست بود.روششناسی: 20 مرد ورزشکار در یک طرح طولی به طور تصادفی به دو گروه تمرین قدرتی آکسفورد با و بدون مکمل زنجبیل(گروه تجربی) و گروه دارونما همراه با اجرای تمرین قدرتی آکسفورد (با و بدون دارونمایی موسوم به نشاسته) تقسیم شدند.آزمودنیهای گروه تجربی 3 گرم پودر زنجبیل را در سه وعده (هر وعده یک گرم) مصرف کردند. گروه دارونما نیز یک کپسولحاوی 1 گرم نشاسته (دارونما)، را با همان شیوه و مدت زمان گروه تجربی مصرف میکردند. خونگیری از آزمودنیهای تحقیق در3 مرحله بلافاصله قبل، بلافاصله بعد و 24 ساعت پس از انجام تمرین آکسفورد انجام شد. برای مطالعه اثر پروتکل تمرین قدرتی ویا اثر مکمل در مراحل مختلف از روش آنالیز واریانس در اندازه گیری های مکرر استفاده شد.در بلافاصله بعد از انجام CRP و CK و افزایش غیرمعنیدار مقادیر HSP نتایج: تمرین آکسفورد باعث افزایش معنی دار مقادیر 72آن شد و این افزایش حتی پس از 24 ساعت بعد از آن به وضعیت اولیه بازنگشت. مکملگیری زنجبیل باعث کاهش معنیدارشاخصهای استرسی و التهابی مذکور در مرحله ی بلافاصله بعد از اتمام تمرین آکسفورد شد، اما باعث مهار کامل این شاخصها درمقایسه با گروه دارونما نشد.بحث و نتیجهگیری: مصرف مکمل زنجبیل قبل از اجرای فعالیتهای ورزشی یک روش درمانی جایگزین برای مهار افزایش و یاتخفیف اثرات التهابی و استرسی ناشی از پروتکل تمرینی سنگین میباشد.
حسن عموزاده مهدیرجی؛ ولی اله دبیدی روشن؛ الهه طالبی گرکانی
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1391
چکیده
مقدمه: مقاومت انسولینی در پاتولوژی دیابت نقش مهمی دارد. واسپین، آدیپوکین جدیدی است که در افزایش حساسیت انسولین و بهبود تحمّل گلوکز نقش دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر تمرین منظم ورزشی به ویژه تمرین مقاومتی بر غلظت واسپین وجود دارد. از اینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین مقاومتی دایرهای بر غلظت پلاسمایی واسپین، شاخص مقاومت ...
بیشتر
مقدمه: مقاومت انسولینی در پاتولوژی دیابت نقش مهمی دارد. واسپین، آدیپوکین جدیدی است که در افزایش حساسیت انسولین و بهبود تحمّل گلوکز نقش دارد. اطلاعات اندکی در مورد تأثیر تمرین منظم ورزشی به ویژه تمرین مقاومتی بر غلظت واسپین وجود دارد. از اینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین مقاومتی دایرهای بر غلظت پلاسمایی واسپین، شاخص مقاومت انسولینی و ارتباط آنها در مردان بزرگسال مبتلا به بیماری دیابت نوع 2 میباشد. روش شناسی: 18 مرد بزرگسال مبتلا به دیابت نوع 2 (سن 73/7 ± 50/48 سال، وزن 60/12±41/79 کیلوگرم) به طور تصادفی به گروههای تجربی (تعداد 10 نفر) و کنترل (تعداد 8 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در برنامه تمرین مقاومتی (3 روز در هفته، برای 8 هفته) با شدت 50 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه شرکت کردند. نمونهگیری خون قبل و بعد از دوره تمرینی در حالت ناشتا 12 ساعته انجام شد و سطوح واسپین، گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت انسولینی با روش الایزا اندازهگیری شدند. پس از سنجش متغیرها و تحلیل آماری با استفاده از آزمون t مشخص شد که: نتایج: پس از 8 هفته تمرین مقاومتی، سطوح گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین در گروه تمرین مقاومتی نسبت به گروه کنترل، بهطور معناداری کاهش یافتند (مقدار p به ترتیب برابر با 040/0، 021/0 و 011/0). در حالیکه غلظت سرمی واسپین در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل تغییر معناداری نشان نداد (380/0p=). هم-چنین ارتباط معناداری بین غلظت سرمی واسپین و گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت انسولینی در بین دو گروه مشاهده نشد. بحث و نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که تمرین مقاومتی دایرهای میتواند به عنوان یک عامل موثر در بهبود حساسیت انسولینی در بیماران دیابتی نوع 2 بهکار گرفته شود.