علمی - پژوهشی
الناز صادقپور فیروزآباد؛ احمد عبدی؛ آسیه عباسی دلویی
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد مسیرهای پیشالتهابی که توسط سلولهای T (که IL-17 و IL-22 را ترشح میکنند)، تعدیل میشوند، نقش مهمی در کنترل سوختوسازی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصارة آبی سیر بر بیان IL-17، IL-22 و مقاومت به انسولین موشهای صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین ...
بیشتر
زمینه و هدف: در حال حاضر شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد مسیرهای پیشالتهابی که توسط سلولهای T (که IL-17 و IL-22 را ترشح میکنند)، تعدیل میشوند، نقش مهمی در کنترل سوختوسازی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصارة آبی سیر بر بیان IL-17، IL-22 و مقاومت به انسولین موشهای صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین است.مواد و روشها: در این تحقیق تجربی،40 سر موش صحرایی نر (سن 5 هفته و وزن 24/15 ± 12/162 گرم) از نژاد ویستار از انستیتو پاستور تهیه و به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از انتقال رتها به آزمایشگاه، القای دیابت و آشنایی با فعالیت ورزشی روی نوار گردان ویژة جوندگان، بهطور تصادفی به پنج گروه کنترل-سالم (CN)، دیابت (DM)، دیابت-تمرین (TDM)، دیابت-سیر (GDM) و دیابت-تمرین-سیر (TGDM) تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق داخلصفاقی استرپتوزوتوسین بهصورت تکدوز (mg/kg 60) انجام گرفت. قند خون 250 میلیگرم بر دسیلیتر، حاکی از دیابتی شدن موشها بود. گروههای تمرین به مدت هشت هفته برنامة تمرین هوازی (10-18 متر در دقیقه، 10-40 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی نوار گردان انجام دادند. روزانه به ازای هر صد گرم وزن موشهای صحرایی، یک میلیلیتر (حدود 4/0 گرم در هر 100 گرم وزن بدن) عصارة سیر گاواژ شد. بیان IL-17 و IL-22 به روش RT-PCR اندازهگیری شد. پس از برآورد میزان گلوکز و انسولین ناشتا، از شاخص HOMA-IR برای ارزیابی مقاومت به انسولین استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون آنوا و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0 P< بررسی شد.نتایج: بیان IL-17 (0001/0P=)، IL-22 (0001/0P=) و مقدار HOMA-IR (0001/0P=) در گروههای DM نسبت به گروه CN افزایش یافت. IL-17، IL-22 و HOMA-IR در گروههای TDM (بهترتیب 008/0P=، 040/0P=، 0001/0P=)، GDM (بهترتیب 017/0P=، 044/0P=، 0001/0P=) و TGDM (بهترتیب 0001/0P=، 0001/0P=، 0001/0P=) نسبت به گروه DM بهطور معنادار کمتر بود. همچنین Il-17 و IL-22 در گروه TGDM نسبت به گروه TDM (بهترتیب 045/0P=، 041/0P=) و GDM (بهترتیب 023/0P=، 038/0P=) بهطور معنادار کمتر بود. بین HOMA-IR با IL-17 (0001/0P=) و IL-22 (001/0P=) همبستگی مثبتی مشاهده شد.نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که احتمالاً افزایش در میزان بیان نسبی IL-17 و IL-22 ناشی از القای دیابت با افزایش مقاومت به انسولین همراه است. کاهش بیان IL-17 و IL-22 بافت چربی در پی تمرین هوازی و عصارة آبی سیر با کاهش HOMA-IR در موشهای دیابتی همراه بود. افزونبر این، ترکیب تمرین هوازی با عصاره سیر تأثیرات همافزایی داشت و موجب کاهش التهاب و HOMA-IR نسبت به هر کدام بهتنهایی شد. از آنجا که افراد دیابتی پیوسته در معرض التهاب هستند و با توجه به تغییرات IL-17 و IL-22 در پی فعالیت ورزشی هوازی و مصرف عصاره سیر، استفاده از این دو عامل احتمالاً میتواند اهمیت درمانی برای بیماران T2DM داشته باشد.
علمی - پژوهشی
ساناز حبیبوند؛ رضا نوری؛ عباسعلی گائینی
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی و مکملیاری ویتامین D نقش مهمی در سلامت قلبی- عروقی دارند. با این حال، آثار ترکیب این دو راهبرد و نقش مولکولی آنها در سازگاریهای قلبی کمتر شناخته شده است. ازاینرو تحقیق حاضر با هدف تعیین تأثیر مکملیاری ویتامین D و تمرین هوازی بر نشانگرهای فشار اکسایشی و پروتئین سیرتوئین 1 (SIRT-1) در بافت میوکارد موشهای ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی و مکملیاری ویتامین D نقش مهمی در سلامت قلبی- عروقی دارند. با این حال، آثار ترکیب این دو راهبرد و نقش مولکولی آنها در سازگاریهای قلبی کمتر شناخته شده است. ازاینرو تحقیق حاضر با هدف تعیین تأثیر مکملیاری ویتامین D و تمرین هوازی بر نشانگرهای فشار اکسایشی و پروتئین سیرتوئین 1 (SIRT-1) در بافت میوکارد موشهای صحرایی نر میانسال انجام گرفت.مواد و روشها: 32 سر موش صحرایی نر با دامنة سنی 12–14 ماه و با دامنة وزنی 350–400 گرم پس از طی دو هفته آشناسازی و انجام آزمون حداکثر سرعت هوازی و اندازهگیری وزن آنها، بهطور تصادفی به چهار گروه کنترل (Con)، تمرین هوازی (AT)، ویتامین D (Vit-D) و تمرین هوازی + ویتامین D (AT+Vit_D) تقسیم شدند. برنامة اصلی تمرین شامل هشت هفته تمرین فزاینده و پنج جلسه در هفته بود. گروه Vit_D و AT+Vit-D 500 واحد ویتامین D همراه با 3/0 میلیلیتر روغن زیتون به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن بهصورت یک روز در میان دریافت کردند. همچنین از روغن زیتون بهعنوان دارونما استفاده شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسة مداخله بافت قلب حیوانات خارج شد. میزان فعالیت سوپراکسید دسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و نیز غلظت مالون دیآلدهید (MDA)، هیدروژن پراکسید (H2O2) و پروتئین SIRT-1 اندازهگیری شد. تجزیهوتحلیل دادهها از طریق آزمون آنوا یکراهه در سطح 05/0 P< انجام گرفت.نتایج: یافتهها نشان داد مقادیر SIRT-1 بهطور معناداری در گروه AT بیشتر از گروه Con بود (05/0P<). همچنین مقادیر MDA در گروه AT نسبت به گروه Con کمتر بود (05/0P<). بین دیگر گروههای مورد بررسی تفاوت معناداری در مقادیر MDA و SIRT-1 مشاهده نشد (05/0P>). افزونبر این تفاوت معناداری در مقادیر GPx، SOD و H2O2 بین گروههای مورد بررسی مشاهده نشد (05/0P>).نتیجهگیری: در کل، یافتههای تحقیق حاضر نشان داد تمرین منظم هوازی برای کاهش آسیبهای اکسایشی بافت قلب در دورة میانسالی ممکن است سودمند باشد. همچنین تمرین هوازی در میانسالی به افزایش پروتئین SIRT-1 منجر میشود. با توجه به نقش مهم SIRT-1 در پیشگیری از بیماریهای قلبی و تقویت دستگاه دفاع ضداکسایشی، بهنظر میرسد تمرین هوازی راهبردی مؤثر برای کاهش بیماریهای قلبی- عروقی مرتبط با افزایش سن باشد. همچنین یافتههای پژوهش حاضر نشان داد مکملیاری ویتامین D در کنار تمرین هوازی آثار همافزایی در بهبود نشانگرهای فشار اکسایشی یا SIRT-1 ایجاد نمیکند. با این حال با توجه به حجم کم مطالعات در این مورد و نیز برخی محدودیتهای پژوهش حاضر پیشنهاد میشود تحقیقات بیشتری در این باره انجام گیرد.
علمی - پژوهشی
محمد جواد جلالی؛ رزیتا فتحی؛ خدیجه نصیری؛ ابوالفضل اکبری
چکیده
زمینه و هدف: کمتحرکی و در مقابل آن تمرین جزء عوامل مرتبط با شاخصهای آسیب کبدی بهشمار میروند. با وجود این هنوز نقش بسیاری از تمرینهای ورزشی بهویژه تمرینات تناوبی و مقاومتی و مصرف برخی مکملهای غذایی از جمله اسپیرولینا بر عوامل ایمنی و التهابی کاملاٌ شناخته نشده است؛ بنابراین هدف از این پژوهش تعیین اثر هشت هفته مکملدهی اسپیرولینا ...
بیشتر
زمینه و هدف: کمتحرکی و در مقابل آن تمرین جزء عوامل مرتبط با شاخصهای آسیب کبدی بهشمار میروند. با وجود این هنوز نقش بسیاری از تمرینهای ورزشی بهویژه تمرینات تناوبی و مقاومتی و مصرف برخی مکملهای غذایی از جمله اسپیرولینا بر عوامل ایمنی و التهابی کاملاٌ شناخته نشده است؛ بنابراین هدف از این پژوهش تعیین اثر هشت هفته مکملدهی اسپیرولینا و تمرین مقاومتی و تناوبی هوازی بر فعالیت بافت کبد و بیان ژن CXCL1 در بافت عضلة موشهای صحرایی نر بود.مواد و روشها: در این پژوهش نیمهتجربی، 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن پنج هفته و میانگین وزن 6/24 ± 4/246 گرم بهطور تصادفی به شش گروه تمرین تناوبی + مکمل اسپیرولینا، تمرین مقاومتی+ مکمل اسپیرولینا، کنترل+ مکمل اسپیرولینا، تمرین تناوبی+ سالین، تمرین مقاومتی+ سالین، کنترل+ سالین تقسیم شدند. بر این اساس، مقدار مکمل اسپیرولینا در گروههای مصرفی مکمل اسپیرولینا 500 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن بود. گروه تمرین تناوبی به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه تمرین کردند. همچنین گروه تمرین مقاومتی با بار فزاینده سه جلسه در هفته فعالیت را اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین، حیوانات در گروههای مورد آزمایش با ترکیب کتامین زایلازین بیهوش شدند و نمونة خون از ورید تحتانی گرفته شد و بهسرعت بافت عضلة چهارسررانی نمونهبرداری شد. میزان بیان ژن CXCL1در عضلة چهارسررانی و آنزیمهای کبدی بهعنوان شاخص عملکرد کبد در سرم اندازهگیری شد. تجزیهوتحلیل دادههای آماری با استفاده از تحلیل واریانس یکسویه انجام گرفت (05/0P£).نتایج: یافتهها نشان داد که پس از هشت هفته تمرین تناوبی و مقاومتی با بار فزاینده، در عضلة چهارسر رانی میزان بیان ژن CXCL1 گروه کنترل بیشتر بود، ولی تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین، میزان آنزیمهای کبدی بهطور معناداری نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. همچنین نتایج نشان داد که مصرف اسپیرولینا بههمراه تمرینات هوازی تناوبی و مقاومتی میتواند شاخصهای عملکرد کبدی را در مقایسه با گروه کنترل بهطور معناداری تغییر دهد. با این همه بیان ژن CXCL1 در گروههای مصرفکنندة اسپیرولینا و تمرینات هوازی و مقاومتی در بخشی با گروه کنترل تغییر معناداری نشان نداد.نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که مصرف اسپیرولینا و انجام تمرینات هوازی تناوبی و مقاومتی میتواند شاخصهای عملکردی کبد و بیان ژن CXCL1 در بافت عضلة چهارسررانی را تا حدی تعدیل کند. این نتایج نشان میدهد که مصرف اسپیرولینا میتواند در بروز پاسخهای سازگاری مرتبط با آسیبهای متابولیکی درگیر باشد.
علمی - پژوهشی
سهیلا علمدار؛ سید محسن آوندی
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مکملدهی سیاهدانه بر نیمرخ لیپیدی، قند خون و ترکیب بدن زنان جوان دارای اضافه وزن بود.مواد و روشها: پژوهش حاضر در قالب طرح نیمهتجربی بهصورت دوسوکور روی 48 نفر از زنان جوان دارای اضافه وزن شهر نیشابور با میانگین و انحراف استاندارد سنی 51/3 ± 41/36 سال و شاخص تودة بدنی ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مکملدهی سیاهدانه بر نیمرخ لیپیدی، قند خون و ترکیب بدن زنان جوان دارای اضافه وزن بود.مواد و روشها: پژوهش حاضر در قالب طرح نیمهتجربی بهصورت دوسوکور روی 48 نفر از زنان جوان دارای اضافه وزن شهر نیشابور با میانگین و انحراف استاندارد سنی 51/3 ± 41/36 سال و شاخص تودة بدنی 79/0 ± 704/28 کیلوگرم بر متر مربع انجام گرفت. آزمودنیها بهصورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. پنج نفر بنا به دلایلی از ادامة همکاری انصراف دادند و در نهایت چهار گروه شامل تمرین و مکمل (10n=)، تمرین و دارونما (9 (n=، مکمل (12 (n= و دارونما (12 (n= بودند. دو گروه تمرین به مدت شش هفته، سه جلسه در هفته و با شدت 85 تا 95 درصد ضربان قلب بیشینه (HRmax) تمرین را انجام دادند. افزونبر این، همة گروهها روزانه یک عدد کپسول روغنی حاوی 1000 میلیگرم سیاهدانه یا دارونما (روغن پارافین) پیش از ناهار مصرف کردند. گروه مکمل و دارونما هیچگونه فعالیت ورزشی منظم نداشتند. اندازهگیریهای آنتروپومتریکی و نمونههای خونی در دو نوبت پیشآزمون و پسآزمون انجام گرفت. نمونههای خونی در حالت ناشتا و از ورید بازویی برای ارزیابی سطوح نیمرخ لیپیدی و قند خون جمعآوری شد. بهمنظور بررسی طبیعی بودن توزیع دادهها از آزمون شاپیروویلک استفاده شد. برای تحلیل دادهها و گزارش آنها از آزمون تجزیهوتحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) و تکمتغیری (ANCOVA) و آزمون تعقیبی SIDAK در سطح معناداری 05/0 استفاده شد.نتایج: نتایج تفاوت معناداری را بین گروههای تمرین و مکمل، تمرین و دارونما در مقایسه با گروههای مکمل و دارونما پس از شش هفته در کلسترول کل (332/0P=)، تریگلیسیرید (928/0P=)، لیپوپروتئین با چگالی بالا (86/0P=)، لیپوپروتئین با چگالی پایین (393/0P=) و قند خون ناشتا (054/0P=) نشان نداد. نتایج آزمون تعقیبی SIDAK نشان داد، رویهمرفته اقدامات صورتگرفته در گروههای آزمایش به کاهش شاخص تودة بدنی، دور کمر، نسبت دور کمر به لگن و درصد چربی بدن منجر شده است. در خصوص شاخص تودة بدنی و درصد چربی بدن گروه تمرین و دارونما عملکرد مطلوبتری داشتند و عملکرد شاخصهای دور کمر و نسبت دور کمر به لگن نیز در گروه مکمل مطلوبتر بود، ولی این تفاوتها از نظر آماری معنادار نبود (05/0≤P) و همة گروههای آزمایش صرفاً نمرة مطلوبتری در شاخصهای ترکیب بدنی، دور کمر، نسبت دور کمر به لگن و درصد چربی بدن نسبت به گروه کنترل (دارونما) نشان دادند (05/0>P).نتیجهگیری: بهنظر میرسد HIIT و مکمل سیاهدانه، هر کدام میتواند در بهبود ترکیب بدن زنان جوان دارای اضافه وزن مؤثر باشد. با این حال، در این پژوهش HIIT و مکمل سیاهدانه بر نیمرخ لیپیدی و قند خون تأثیر معناداری نداشت که پیشنهاد میشود پژوهشهای بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
علمی - پژوهشی
نواب آبنما؛ رسول اسلامی؛ مینو باسامی؛ باقر رضایی
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات فشرده مانند فعالیتهای فوتبال تغییرات مهمی در گردش هورمونها ایجاد میکند و همینطور آسیبهای ریز تار عضلانی و واکنش التهابی حاد را القا میکند که به مدت ۲۴ تا ۷۲ ساعت پس از بازی فوتبال میتواند کارایی ورزشکاران را تحت تأثیر قرار دهد و زمان بازیافت را طولانی کند. ازاینرو پژوهش حاضر، کارآزمایی بالینی دوسویه ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرینات فشرده مانند فعالیتهای فوتبال تغییرات مهمی در گردش هورمونها ایجاد میکند و همینطور آسیبهای ریز تار عضلانی و واکنش التهابی حاد را القا میکند که به مدت ۲۴ تا ۷۲ ساعت پس از بازی فوتبال میتواند کارایی ورزشکاران را تحت تأثیر قرار دهد و زمان بازیافت را طولانی کند. ازاینرو پژوهش حاضر، کارآزمایی بالینی دوسویه بود که به بررسی تأثیر مکمل بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات در شکل اسید آزاد (HMB-FA) بر سطوح هورمونی در دورة بازیافت طی یک طرح تمرینی هفتگی مسابقة فوتبال پرداخته است.مواد و روشها: این پژوهش از نوع نیمهتجربی، با طرح پیشآزمون – پسآزمون و دوسوکور بود. 24 فوتبالیست مرد با میانگین سنی 3±23 سال، شاخص تودة بودنی 2±8/22 کیلوگرم بر متر مربع، میانگین قد 5/5±6/172 سانتیمتر و میانگین وزن 4/5±3/74 کیلوگرم، داوطلبانه بهعنوان نمونة آماری در این پژوهش شرکت کردند و به دو گروه 12 نفره تقسیم شدند. در این پژوهش آزمودنیها در یک طرح تمرینی هفتگی فوتبال با دو مسابقه شرکت کردند. آزمودنیهای گروه مکمل روزانه سه گرم HMB-FA طی یک طرح تمرینی هفتگی فوتبال مصرف کردند. نمونههای خون در هفت مرحله (پیش از مصرف مکمل، پیش از مسابقة اول، بلافاصله پس از مسابقة اول، 24 ساعت پس از مسابقة اول، پیش از مسابقة دوم، بلافاصله پس از مسابقة دوم و 24 ساعت پس از مسابقة دوم) گرفته شد. غلظت پلاسمایی کورتیزول و عامل رشد شبهانسولین-1 (IGF-1) به روش الایزا اندازهگیری شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری فریدمن، ویلکاکسون، کروسکال-والیس و یو من ویتنی با سطح معناداری 05/0≥ P انجام گرفت.نتایج: نتایج نشان داد که پس از مصرف مکمل HMB-FA کاهش معناداری در سطوح پلاسمایی کورتیزول (پیش از مسابقة اول، پس از مسابقة اول و 24 ساعت پس از مسابقة دوم) (05/0>P) و همچنین افزایش معناداری برای IGF-1 (پیش از مسابقة اول، پس از مسابقة اول و بلافاصله پس از مسابقة دوم) (05/0>P) مشاهده شده است.نتیجهگیری: مصرف مکمل HMB-FA شاخصهای سطوح هورمونی IGF-1 را افزایش و کورتیزول را کاهش میدهد که نشاندهندة افزایش حالت آنابولیک و کاهش حالت کاتابولیک در بدن است که برای بازسازی عضلانی و بازیافت آسیبهای ناشی از تمرین و مسابقات طی یک طرح تمرینی هفتگی مسابقه ضروری است. افزونبر این، مصرف مکمل HMB نتایج دیگری نیز ممکن است داشته باشد که از جمله میتوان به کاهش خستگی عصبی- عضلانی، کاهش پاسخ التهابی و بازسازی سریع عضلة اسکلتی اشاره کرد که نیازمند پژوهشهای بیشتر است.