علمی - پژوهشی
حمیدرضا حقگو؛ سیروس چوبینه؛ پریسا پورنعمتی
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات ترکیبی بر سطح استراحتی پنتراکسین3 (PTX3) و سرم آمیلوئید A(SAA) پلاسمای مردان مبتلا به دیابت نوع دو بود تا بدینوسیله، تأثیر ورزش بر کاهش عوامل التهابی فوق در افراد دیابتی سنجیده شود.مواد و روشها: ۲۰ مرد غیرورزشکار مبتلا به دیابت نوع دو، تصادفی در دو گروه کنترل و تمرین توزیع شدند. تمرینات ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینات ترکیبی بر سطح استراحتی پنتراکسین3 (PTX3) و سرم آمیلوئید A(SAA) پلاسمای مردان مبتلا به دیابت نوع دو بود تا بدینوسیله، تأثیر ورزش بر کاهش عوامل التهابی فوق در افراد دیابتی سنجیده شود.مواد و روشها: ۲۰ مرد غیرورزشکار مبتلا به دیابت نوع دو، تصادفی در دو گروه کنترل و تمرین توزیع شدند. تمرینات ترکیبی به مدت شش هفته شامل 25-35 دقیقه تمرین هوازی با شدت 55-75 درصد ضربان قلب بیشینه و پنج حرکت مقاومتی دربرگیرندة عضلات بزرگ بالا و پایینتنه شامل پنج حرکت پرس سینه، پرس ارتشی، اسکات، لیفت مرده، حرکت پارویی دمبل با شدت 55-75 درصد یک تکرار بیشینه با تواتر سه بار در هفته با تقدم تمرینات مقاومتی بر هوازی در هر جلسه برگزار شد. شدت تمرینات هوازی با ساعت ضربانسنج و شدت تمرینات مقاومتی نیز هر دو هفته یکبار با آزمون یک تکرار بیشینه سنجیده شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمون تی وابسته و تی مستقل در سطح معناداری 05/0P≤ انجام گرفت.نتایج: با بررسی نتایج پژوهش مشخص شد قرارداد تمرینی، سبب کاهش شاخص SAA (7/16درصد) و تغییر معنادار آن در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل شد (047/0P=)، این در حالی است که تأثیری بر میزان SAA استراحتی گروه کنترل نداشت و افزایش 2/2 درصدی PTX3 گروه تمرین معنادار نبود (474/0=P).نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش و کاهش معنادار در عامل التهابی SAA و افزایش PTX3 میتوان نتیجه گرفت که شش هفته تمرینات ترکیبی بر سطوح عوامل ذکرشده در مردان مبتلا به دیابت نوع دو تأثیرگذار است و احتمالاً میتواند سبب کاهش التهاب در این بیماران شود.
علمی - پژوهشی
عاطفه جمشیدپور؛ وحید تادیبی؛ نایب علی رضوانی
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی رایجترین بیماری کبدی است که در حال پیشرفت بوده و بیش از یکچهارم مردم جهان را درگیر خود ساخته است. در این زمینه پژوهشگران معتقدند فعالیت ورزشی و استفاده از داروهای گیاهی با خواص ضدچربی و ضداکسایشی میتواند بهعنوان درمان مکمل، سودمند باشد. بنابراین، هدف از این پژوهش تعیین آثار هشت هفته تمرین ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی رایجترین بیماری کبدی است که در حال پیشرفت بوده و بیش از یکچهارم مردم جهان را درگیر خود ساخته است. در این زمینه پژوهشگران معتقدند فعالیت ورزشی و استفاده از داروهای گیاهی با خواص ضدچربی و ضداکسایشی میتواند بهعنوان درمان مکمل، سودمند باشد. بنابراین، هدف از این پژوهش تعیین آثار هشت هفته تمرین هوازی یا مصرف عرق آرتیشو بر سطوح چربی کبد و سطوح سرمی آنزیمهای کبدی در زنان مبتلا به بیماری کبد چرب غیرالکلی بود. مواد و روشها: بدینمنظور، 24 زن داوطلب چاق یا دارای اضافه وزن مبتلا به کبد چرب غیرالکلی با میانگین سن 8/9±3/39 سال و وزن 1/12±4/75 کیلوگرم بهطور تصادفی در سه گروه هشتنفری آرتیشو، تمرین هوازی و کنترل قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه تمرین هوازی سه جلسه در هفته و به مدت هشت هفته، تمرین هوازی انجام دادند. برنامة تمرین هوازی در هفتة نخست 30 دقیقه دویدن با شدتی معادل 11 از شاخص درک فشار بورگ بود که با رعایت اصل افزایش تدریجی بار تمرین، از هفتة پنجم به بعد مدت زمان تمرین به 45 دقیقه و شدت آن به عدد 13 از شاخص درک فشار رسید. آزمودنیهای گروه آرتیشو روزانه 180 میلیلیتر عرق آرتیشو مصرف کردند (60 میلیلیتر پس از هر وعدة غذایی). هیچگونه مداخلهای روی آزمودنیهای گروه کنترل اجرا نشد. نمونهگیری خون و سونوگرافی کبد 48 ساعت پیش و پس از دورة مداخله بهمنظور اندازهگیری سطوح سرمی آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز، نیمرخ چربی (کلسترول تام، تریگلیسیریدها، لیپوپروتئین کمچگال و لیپوپروتئین پرچگال) و چربی کبد انجام گرفت.نتایج: یافتهها نشان داد که سطوح چربی کبد در گروههای تمرین هوازی (034/0=P) و آرتیشو (011/0=P) بهطور معناداری کاهش یافت. اما تفاوت معناداری بین اثرگذاری تمرین هوازی و مصرف عرق آرتیشو در کاهش سطوح چربی کبد دیده نشد (393/0=P). سطوح سرمی آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در گروه تمرین هوازی کاهش معنادار یافت (بهترتیب، 016/0=P و 028/0=P). سطوح این آنزیمها در گروه آرتیشو کاهش غیرمعنادار (بهترتیب، 080/0=P و 172/0=P) و در گروه کنترل افزایش معنادار (بهترتیب، 024/0=P و 008/0=P) داشت. برای نیمرخ چربی در هیچیک از گروهها تغییر معناداری دیده نشد.نتیجهگیری: انجام سه جلسه تمرین هوازی در هفته با شدت متوسط یا مصرف 60 میلیلیتر عرق آرتیشو پس از وعدههای غذایی اصلی، میتواند پس از هشت هفته سطوح چربی کبدی را در زنان چاق یا دارای اضافه وزن مبتلا به کبد چرب غیرالکلی کاهش دهد. همچنین این دسته از بیماران میتوانند از تمرین هوازی برای کاهش سطوح آنزیمهای کبدی و از عرق آرتیشو برای پیشگیری از افزایش این آنزیمها بهره ببرند. اما مصرف عرق آرتیشو یا انجام تمرینهای هوازی با شدت متوسط در مدت دو ماه نمیتواند بدون پیروی از رژیمهای غذایی سالم یا دیگر درمانهای دارویی به بهبود سطوح چربیهای خون بینجامد.
علمی - پژوهشی
محمد رمی؛ مریم عظیم پور؛ کیوان خرمی پور
چکیده
زمینه و هدف: کاردیومیوپاتی دیابتی یکی از عوامل خطرزای اصلی برای عوارض قلبی- عروقی دیابت است و از آنجایی که فعالیت بدنی در بیماران دیابتی میتواند ساختار و عملکرد میوکارد را تحت تأثیر قرار دهد، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر محتوای پروتئینهای NF-kB و Wnt بافت عضله قلبی موشهای صحرایی نژاد ...
بیشتر
زمینه و هدف: کاردیومیوپاتی دیابتی یکی از عوامل خطرزای اصلی برای عوارض قلبی- عروقی دیابت است و از آنجایی که فعالیت بدنی در بیماران دیابتی میتواند ساختار و عملکرد میوکارد را تحت تأثیر قرار دهد، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر محتوای پروتئینهای NF-kB و Wnt بافت عضله قلبی موشهای صحرایی نژاد ویستار مبتلا به دیابت نوع دو است.مواد و روشها: در مطالعه حاضر 20 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن 8-6 هفته و میانگین وزن 9/16±3/191 گرم، بهطور تصادفی به چهار گروه (هر گروه شامل 5 موش صحرایی) سالم+کنترل، سالم+تمرین، دیابت+کنترل و دیابت+تمرین تقسیم شدند. پس از یک دوره رژیم غذایی پر چرب و سپس القاء دیابت، حیوانات در گروههای سالم+تمرین و دیابت+تمرین قرارداد تمرینی را به مدت ۸ هفته و 5 جلسه در هفته را انجام دادند. ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی بافت قلب استخراج شد و بررسی سطوح بیان پروتئینهای NF-kB و Wnt با استفاده از روش وسترن بلات انجام گرفت. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری کوچکتر از 05/0بررسی شد. همچنین، برای بررسی تغییرات وزن و سطح گلوکز موشهای صحرایی در مراحل و هفتههای مختلف تمرینی از آزمون تحلیل واریانس مرکب استفاده گردید.نتایج: نتایج نشان داد مقادیر نسبی پروتئین های NF-kB و Wnt در گروههای دیابت+کنترل و دیابت+تمرین به صورت معناداری نسبت به گروههای سالم بیشتر بود (001/0P=). همچنین، میزان پروتئین Wnt در گروه دیابت+تمرین نسبت به گروه دیابت+کنترل به صورت معناداری کمتر بود (001/0P=)، در حالی که میزان پروتئین NF-kB در گروه دیابت+تمرین نسبت به گروه دیابت+کنترل تفاوت معناداری را نشان نداد. نتایج آزمون تحلیل واریانس مرکب در خصوص تغییرات میانگین وزن نشان میدهد وزن موشهای صحرایی در گروههای دیابت+کنترل و دیابت+تمرین از زمان آغاز تمرین و استفاده از رژیم غذایی پرچرب تا مرحله قبل از تزریق STZ به صورت معناداری بیشتر (001/0P=) و در هفته پایانی و انتهای قرارداد تمرینی به صورت معناداری کمتر بود (001/0P=). همچنین، سطح قند خون گروههای دیابت+کنترل و دیابت+تمرین یک هفته پس از تزریق STZ به صورت معناداری بیشتر (به ترتیب 001/0P= و 003/0P=)، و در پایان قرارداد تمرینی در گروه دیابت+تمرین به صورت معناداری کمتر بود (001/0P=).نتیجهگیری: در نهایت باید اظهار داشت که تمرینات HIIT احتمالا میتواند ساختار و عملکرد میوکارد را تحت تأثیر قرار داده و به عنوان راهکاری غیر دارویی امیدوارکننده باشد.
مقاله پژوهشی
طاهره حضوری؛ محمد فشی؛ حمیدا.. حسنلویی
چکیده
زمینه و هدف: آمادگی هوازی از جمله عوامل اثرگذار بر موفقیت قایقرانها در رشتة روئینگ بوده و نیازمند استفاده از شیوههای کارامد تمرینی است. تمرینات پلاریزه بر مبنای توزیع شدت تمرین میتواند راهبردی مناسب در این زمینه باشد. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر چهار هفته تمرین پلاریزه بر آمادگی هوازی و عملکرد قایقرانان حرفهای ...
بیشتر
زمینه و هدف: آمادگی هوازی از جمله عوامل اثرگذار بر موفقیت قایقرانها در رشتة روئینگ بوده و نیازمند استفاده از شیوههای کارامد تمرینی است. تمرینات پلاریزه بر مبنای توزیع شدت تمرین میتواند راهبردی مناسب در این زمینه باشد. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر چهار هفته تمرین پلاریزه بر آمادگی هوازی و عملکرد قایقرانان حرفهای بود.مواد و روشها: 20 ورزشکار (10 خانم و 10 مرد) با بیش از دو سال سابقة پاروزنی حرفهای، به دو گروه توزیع شدت تمرین پلاریزه )75-80 درصد حجم تمرین معادل 18 جلسه تمرین در ناحیة یک با 75-55 درصد ضربان قلب بیشینه، 10-5 درصد از حجم تمرین معادل هشت جلسه تمرین در ناحیة دو با 87-81 درصد ضربان قلب بیشینه و 20-15 درصد از حجم تمرین معادل چهار جلسه تمرین با 88-100 درصد ضربان قلب بیشینه) و توزیع شدت تمرینات سنتی (20 درصد تمرینات در ناحیة یک معادل 7 جلسه در ماه، 50 درصد در ناحیة دو شامل 12 جلسه در ماه و 30 درصد در ناحیة سه شامل 5 جلسه) تقسیم شدند و تمرینات خود را طی چهار هفته (هر هفته شش جلسه تمرین، سه جلسه پاروزنی + یک جلسه کارسنج + دو جلسه دویدن) پیگیری کردند. پیش و پس از دورة تمرینی اکسیژن مصرفی بیشینه، نسبت تبادل تنفسی، لاکتات خون، زمان 2000 و 1000 متر ارزیابی شد. از آزمون تحلیل واریانس تکراری با عامل بینگروهی برای بررسی دادههای پژوهش استفاده شد (05/0P≤).نتایج: براساس نتایج تحقیق حاضر، عملکرد 2000 متر در هر دو گروه پلاریزه و سنتی بهطور معناداری بهبود یافت (0001/0>P). این بهبود 56/5 درصد کاهش بیشتر در زمان 2000 متر بود که نشاندهندة اثر بیشتر این روش تمرینی است. اگرچه عملکرد 1000 متر پس از چهار هفته تمرین پلاریزه و سنتی مشابه بود (37/0= P)، اکسیژن مصرفی بیشینه (14/0= P) و نسبت تبادل تنفسی (21/0= P) در هر دو گروه تفاوت معناداری را نشان نداد. درصد چربی در هر دو گروه بهطور معناداری کاهش یافت (001/0= P).نتیجهگیری: با وجود عدم تفاوت برخی شاخصهای فیزیولوژیکی در تحقیق حاضر، چهار هفته تمرین پلاریزه و سنتی با بهبود عملکرد و شاخصهای فیزیولوژیک قایقرانان همراه شد که این بهبود در عملکرد 2000 متر که رقابت اصلی این ورزشکاران است، با تمرینات پلاریزه بیشتر بود (حدود 6 درصد). بهنظر میرسد الگوی توزیع شدت تمرین پلاریزه میتواند روش مؤثرتری نسبت به تمرینات سنتی در جهت توسعة ویژگیهای عملکرد هوازی ورزشکاران قایقرانی باشد.
علمی - پژوهشی
حمید صادقیان؛ معرفت سیاه کوهیان؛ محسن اکبرپور بنی؛ لطفعلی بلبلی
چکیده
زمینه و هدف: فعالیتهای ورزشی و چاقی، رگزایی در بافت چربی را تغییر میدهند و در نتیجه تغییرات زیادی در فرایندهای متابولیکی ایجاد میکنند. هدف از این پژوهش مقایسة تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و تناوبی هوازی با شدت بالا بر بیان miRNAهای مرتبط با رگزایی و ضدرگزایی بافت چربی در موشهای صحرایی تغذیهشده با رژیم غذایی پرچرب بود.مواد ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیتهای ورزشی و چاقی، رگزایی در بافت چربی را تغییر میدهند و در نتیجه تغییرات زیادی در فرایندهای متابولیکی ایجاد میکنند. هدف از این پژوهش مقایسة تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و تناوبی هوازی با شدت بالا بر بیان miRNAهای مرتبط با رگزایی و ضدرگزایی بافت چربی در موشهای صحرایی تغذیهشده با رژیم غذایی پرچرب بود.مواد و روشها: در پژوهش بنیادی و تجربی حاضر، 60 سر موش صحرایی نر ویستار ششهفتهای ( g35/11 ± 40/192 = میانگین وزن بدن) از انستیتو پاستور ایران تهیه شد. حیوانات پس از انتقال به محیط آزمایشگاه و یک هفته آشنایی با محیط جدید، بهطور تصادفی به شش گروه مساوی تقسیم شدند: 1. غذای عادی (CO)، 2. غذای عادی+ تمرین مقاومتی (NRT)، 3. غذای عادی+ تمرین تناوبی (NHT)، 4. غذای پرچرب (HF)، 5. غذای پرچرب+تمرین مقاومتی (HFRT)، 6. غذای پرچرب+ تمرین تناوبی(HFHT) n= 10) در هر گروه). گروههای تمرینی به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه قرارداد تمرینی خود را اجرا کردند. تمرین مقاومتی شامل صعود از نردبان یکمتری با شیب 90 درجه و 46 پله بود؛ در ابتدا وزنة بستهشده به دم موشها 30 درصد وزن بدن آنها بود و بهتدریج به حدود 180 درصد وزن بدن آنها در هفتة پایانی رسید. تمرینات در پنج نوبت چهار تکراری اجرا شد. تمرین تناوبی هوازی با شدت بالا روی نوار گردان با سرعت اولیة ۱۵ متر در دقیقه شروع شد و در هر جلسه، یک تا دو متر در دقیقه، براساس توانایی موشها به سرعت نوار گردان اضافه شد. در هفتة پایانی، تمرین به شش وهلة سهدقیقهای دویدن با سرعت ۴۰ متر بر دقیقه با شیب 15 درجه رسید. بهمنظور بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی و تناوبی هوازی و رژیم غذایی پرچرب (58 درصد کالری به شکل چربی) بر متغیرهای miR-221, miR-222, miR-329 و VEGF، آزمودنیها در هر گروه 48 ساعت پس از آخرین جلسة تمرینی کشته شدند و نمونهبرداری از بافت چربی مزنتریک (روده بند) بلافاصله پس از کشتن حیوانات با دقت انجام گرفت. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای t مستقل و آنوای یک و دوراهه در سطح معناداری 05/0 ≥P انجام گرفت.نتایج: نتایج نشان داد در miR-221 ,miR-222 و VEGF در گروههای غذای عادی+ تمرین مقاومتی ، غذای عادی+ تمرین تناوبی و غذای پرچرب+ تمرین مقاومتی نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری بیشتر بود (01/0≥P). اما miR-329 فقط در گروه غذای پرچرب بهطور معناداری بیشتر از گروه غذای عادی+ تمرین تناوبی بود (022/0=P).نتیجهگیری: بهطور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد تمرینات مقاومتی و تناوبی هوازی با شدت بالا از طریق افزایش miR-221, miR-222 و کاهش miR329 به فعال شدن مسیرهایی که سبب افزایش پروتئین VEGF میشوند و در نهایت افزایش رگزایی در موشهایی با رژیم غذایی پرچرب و عادی منجر شد. ازاینرو این تمرینات عامل مهم رگزایی و سازوکاری در بافت چربی هستند که ممکن است طی این فرایند بتوانند تغییرات زیادی را در بافت چربی ایجاد کنند. هرچند بهمنظور تأیید این نکته و تعمیم آن به انسان به پژوهشهای بیشتر بهویژه بر نمونههای انسانی نیاز است. همچنین با توجه به اینکه تأثیر تمرین مقاومتی بر miRNAها نسبت به تمرین تناوبی بیشتر بود، این تمرینات میتواند جایگزین مناسبی برای تمرینات تناوبی باشد.
علمی - پژوهشی
مسعود جمشیدی؛ محمدرضا کردی؛ فاطمه شب خیز
چکیده
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر با کاهش نورونها در چندین منطقة مهم برای حافظه و یادگیری در مغز، بهویژه در هیپوکامپ مرتبط است. آلزایمر اختلال مغزی پیشروندهای است که بهصورت تدریجی سبب از بین رفتن حافظه، اختلال در توانایی آموختن و برقراری رابطه با دیگران میشود. پژوهشگران با مشاهدة میزان ابتلای یکونیم برابری افراد دیابتی به آلزایمر، ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر با کاهش نورونها در چندین منطقة مهم برای حافظه و یادگیری در مغز، بهویژه در هیپوکامپ مرتبط است. آلزایمر اختلال مغزی پیشروندهای است که بهصورت تدریجی سبب از بین رفتن حافظه، اختلال در توانایی آموختن و برقراری رابطه با دیگران میشود. پژوهشگران با مشاهدة میزان ابتلای یکونیم برابری افراد دیابتی به آلزایمر، این دیدگاه را که بیماری آلزایمر ممکن است نشاندهندة نوع خاصی از دیابت در مغز باشد، مطرح کردهاند؛ هرچند در پذیرش این تقسیمبندی و عنوانبندی بین پژوهشگران و متخصصان بحث وجود دارد. آستروسیتها از فراوانترین انواع سلولهای گلیا هستند که در پاسخ به هر نوع آسیب در دستگاه عصبی مرکزی دچار تغییر و هایپرتروفی میشوند. مشخصة مهم واکنش گلیال، افزایش ساخت پروتئین GFAP است که یک پروتئین واسط رشتهای اسکلت سلولی و اصلیترین عامل مشخصکنندة واکنشی شدن آستروسیتها و آسیبهای سلولی است. این پدیده بهعنوان واکنش آستروگلیوزیس شناخته شده است و از آسیبهای رایج در دیابت نوع 3 و آلزایمر بهشمار میرود. براساس گزارشها تغییرات بافت سفید در هیپوکامپ از بهترین نشانگرهای زیستی برای شناخت پیشرفت بیماری آلزایمر است.مواد و روشها: 25 سر موش صحرایی بهصورت تصادفی به پنج گروه 1. گروه کنترل دیابت نوع 3، 2. گروه کنترل سالم، 3. گروه دیابت نوع 3 و تمرین اجباری، 4. گروه دیابت نوع 3 و تمرین اختیاری در محیط غنیسازیشده و 5. گروه شم تقسیم شدند. روش فعالیت موشها در گروه تمرین اجباری بهصورت تمرین تناوبی شدید و مطابق با آزمایش بیشترین ظرفیت تمرینی وانگ و همکاران (2017) انجام گرفت. موشهای گروه تمرین اختیاری پنج روز در هفته به مدت دو ساعت در روز و همزمان با فعالیت گروه تمرین اجباری در محیط غنیسازیشده قرار داده شدند. GFAP به روش ایمونوهیستوشیمیایی DAB سنجیده شد. برای ارزیابی یادگیری و حافظة فضایی حیوانات از آزمون ماز آبی موریس استفاده شد. بهمنظور سنجش توزیع طبیعی دادهها از آزمون شایپرو-ویلک استفاده شد. برای تحلیل دادهها از آزمون آنوا یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی با سطح معناداری 5 درصد استفاده شد. تحلیلهای آماری و ترسیم نمودارها بهوسیلة نرمافزار گراف پد پریزم نسخة 8، SPSS نسخة 21 و نرمافزار مایکروسافت اکسل نسخة 2010 انجام گرفت.نتایج: نتایج نشان داد که گروه کنترل دیابت نوع 3 دارای بیشترین مقدار بیان GFAP بوده و این تفاوت با تمام گروههای پژوهشی معنادار است (05/0P≤). گروه تمرین اختیاری در محیط غنی و گروه تمرین اجباری پرشدت بهصورت معناداری نسبت به گروه کنترل دیابت نوع 3 میزان GFAP کمتری داشتند (05/0P≤). در مقایسة این دو شیوة تمرینی با یکدیگر، گروه تمرین اختیاری در محیط غنیسازیشده دارای میانگین پایینتری از درصد بیان GFAP (67/%23( نسبت به میانگین گروه تمرین اجباری (01/26%) بود . با این حال تفاوت بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنادار نبود (05/0P>). آزمون ارزیابی حافظة فضایی ماز آبی موریس نشان داد که گروه کنترل سالم و شم مدت زمان بیشتری را در ناحیة هدف طی میکنند و این اختلاف فقط با گروه دیابت نوع 3 معنادار بود (05/0P≤). هر دو شیوة تمرینی عملکرد بهتری در زمان سپریشده در ناحیة هدف نسبت به گروه دیابت نوع 3 داشتند، اما این اختلاف از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0P>). در مقایسة این دو شیوة تمرینی با یکدیگر، موشهای گروه تمرینات اختیاری در محیط غنیسازیشده زمان بیشتری را در ناحیة هدف سپری کردند و عملکرد این گروه در بهخاطرآوری اطلاعات و حافظة فضایی بهتر از گروه تمرین پرشدت اجباری بود، اما این اختلاف معنادار نبود (05/0P>).نتیجهگیری: بهنظر میرسد فعالیتهای گروهی اختیاری در محیط غنیسازیشده تأثیرات بهتری در کاهش GFAP در بافت سفید هیپوکامپ موشهای مبتلا به دیابت نوع 3 خواهد داشت؛ هرچند تمرینات پرشدت اجباری نیز واکنش آستروگلیوزیس را نسبت به گروه کنترل دیابت نوع 3 کاهش داد. گروه تمرین اختیاری در محیط غنیسازیشده، عملکرد بهتری در بهخاطر آوردن اطلاعات در آزمون حافظة فضایی ماز آبی نسبت به گروه تمرین اجباری پرشدت داشتند، بهنحوی که زمان سپریشده توسط آنها در چارک ناحیة هدف، بیشتر از گروه تمرین اجباری پرشدت بود.
علمی - پژوهشی
حسن نقی زاده؛ فائزه حیدری
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اینکه تمرین و مصرف گیاهان دارویی با خاصیت ضداکسایشی تأثیر بسزایی بر وضعیت ردوکس افراد مبتلا به دیابت نوع دو دارد، بررسی اثر تعاملی تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین در افراد مبتلا به دیابت نوع دو ضروری بهنظر میرسد. ازاینرو هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین بر شاخصهای ...
بیشتر
زمینه و هدف: با توجه به اینکه تمرین و مصرف گیاهان دارویی با خاصیت ضداکسایشی تأثیر بسزایی بر وضعیت ردوکس افراد مبتلا به دیابت نوع دو دارد، بررسی اثر تعاملی تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین در افراد مبتلا به دیابت نوع دو ضروری بهنظر میرسد. ازاینرو هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین بر شاخصهای اکسایشی در مردان چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود.مواد و روشها: در این تحقیق نیمهتجربی دوسوکور که با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام گرفت، 60 مرد مبتلا به دیابت نوع دو با چربی خون بالا (میانگین سن 05/2 ± 76/38 سال، قد 81/2 ± 53/169 سانتیمتر، شاخص تودة بدنی 56/1 ± 09/31 کیلوگرم بر متر مربع) بهطور تصادفی در چهار گروه تمرین تناوبی شدید، تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین، کورکومین و کنترل قرار گرفتند. مداخلة تمرینـی سه جلسه در هفته (شامل 10 مرحله تمرین، هر مرحله شامل 30 ثانیه با شدت 80 - 85 درصد ضربان قلب ذخیره و90 ثانیه استراحت فعال با شدت50 - 55 درصد ضربان قلب ذخیره) و مصرف 2100 میلیگرم کورکومین سه نوبت در روز بـه مـدت دوازده هفتـه انجـام گرفت. نمونهگیری در دو مرحله، پیشآزمون و پسآزمون بهمنظور سنجش غلظت پلاسمایی آنزیم پارااکسوناز-1، آنزیم سوپراکساید دسموتاز، آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز و مالون دی آلدئید انجام گرفت. دادهها با استفاده از آزمونهــای شــاپیرو-ویلک، تحلیــل واریانــس یکراهه و کوواریانس دوراهه در سطح معناداری کمتر از 05/0 تحلیل شد.نتایج: نتایج نشان داد اثر تعاملی تمرین و مصرف کورکومین سبب افزایش معناداری پارااکسوناز-1 (014/0P=)، سوپراکساید دسموتاز (0001/0 P=)، گلوتاتیون پراکسیداز (023/0P=) و کاهش معناداری مالون دیآلدئید (0001/0P=) شد. همچنین اثر تمرین بهتنهایی بهطور معناداری سطوح سرمی پارااکسوناز-1 (010/0P=)، سوپراکساید دسموتاز (002/0P=)، گلوتاتیون پراکسیداز (015/0P=) را افزایش و مالون دیآلدئید (0001/0P=) را کاهش داد. با این حال، اثر کورکومین بهتنهایی سبب تغییرات معنادار در سطوح سرمی آنزیمهای پارااکسوناز-1 (053/0P=)، سوپراکساید دسموتاز (092/0P=)، گلوتاتیون پراکسیداز (055/0 P=) و مالون دیآلدئید (079/0P=) نشد. بیشترین افزایش معناداری از پیشآزمون تا پسآزمون در پارااکسوناز-1 (26/19 درصد، 0001/0P=)، سوپراکساید دسموتاز (37/18 درصد، 011/0P=)، گلوتاتیون پراکسیداز (20/17 درصد، 0001/0P=) و بیشترین کاهش معناداری در مالون دیآلدئید (47/24 درصد، 014/0P=) در گروه تمرین همراه با مصرف کورکومین مشاهده شد. بیشترین اندازة اثر بر پارااکسوناز-1 (86 درصد)، سوپراکساید دسموتاز (92 درصد)، گلوتاتیون پراکسیداز (81 درصد) و مالون دیآلدئید (88 درصد) اثر تعاملی تمرین و کورکومین بود. نتیجهگیــری: نتایج نشان داد که اثر تمرین بهتنهایی با تغییرات معنادار در سطوح سرمی آنزیمهای ضداکسایشی و شاخص مالون دیآلدئید همراه است، ولی اثر کورکومین با ایجاد تغییرات معنادار همراه نبود. در نهایت یافتة اصلی پژوهش حاضر دلالت بر این دارد که اثر تعاملی تمرین و کورکومین در مقایسه با اثر هر کدام بهتنهایی، برای بهبود فعالیت دستگاه ضداکسایشی و پراکسیدانی بدن مردان چاق مبتلا به دیابت نوع دو مناسبتر است.
علمی - پژوهشی
سهراب قلعه گیر؛ جواد وکیلی؛ مصطفی خانی؛ کریم آزالی علمداری
چکیده
زمینه و هدف: microRNA (miRNA) دستة جدیدی از شاخصهای زیستیاند که در سطح سلولی و مسیرهای پیامرسانی در تغییرات ساختاری و عملکردی قلبی درگیرند. همچنین تمرینات تناوبی شدید (HIIT) شامل وهلههای فعالیت ورزشی نسبتاً شدید با مدت زمان کوتاه است که با دورههای بازیافت فعال یا غیرفعال از یکدیگر جدا شدهاند، میتواند سبب بهبود آمادگی قلبی-تنفسی ...
بیشتر
زمینه و هدف: microRNA (miRNA) دستة جدیدی از شاخصهای زیستیاند که در سطح سلولی و مسیرهای پیامرسانی در تغییرات ساختاری و عملکردی قلبی درگیرند. همچنین تمرینات تناوبی شدید (HIIT) شامل وهلههای فعالیت ورزشی نسبتاً شدید با مدت زمان کوتاه است که با دورههای بازیافت فعال یا غیرفعال از یکدیگر جدا شدهاند، میتواند سبب بهبود آمادگی قلبی-تنفسی و متغیرهای فیزیولوژیک متناظر با آن در افراد سالم شود. ازاینرو پژوهش حاضر در نظر دارد اثر هشت هفته تمرین تناوبی با شدید را بر بیان بافتی miR-1 و miR-21 در بافت بطن چپ قلب موشهای صحرایی نر بالغ نژاد ویستار بررسی کند.مواد و روشها: بدینمنظور در یک طرح پژوهشی تجربی، 20 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه همگن ۱۰ سری شامل کنترل سالم (C) و سالم با تمرین تناوبی شدید (T) تقسیم شدند. بر این اساس موشهای صحرایی به مدت هشت هفته و در پنج روز هفته تحت برنامة تمرین تناوبی شدید (HIIT) روی نوار گردان الکترونیکی هوشمند قرار گرفتند. HIIT با شدت 85-90 درصد سرعت بیشینه در 6-12 وهلة دودقیقهای و با تناوبهای استراحت فعال سهدقیقهای با شدت 30 درصد VO2max اعمال شد. در انتهای قرارداد مطالعه، تمامی موشهای صحرایی ۴۸ ساعت پس از آخرین مداخله به روش بدون درد برای بررسی تغییرات بیان miRNA-1، miRNA-21 روش PCR در بافت بطن چپ قلب بیهوش و جراحی شدند. برای بررسی طبیعی بودن توزیع دادهها از آزمون شاپیرو-ویلک و برای آزمون فرضیهها از تحلیل واریانس دوراهه در سطح معناداری 05/0≥ P با نرمافزار آماری SPPS26 استفادهشد.نتایج: بیان نسبی miRNA-21 گروه تمرین نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری بیشتر بود. درحالیکه بیان miRNA-1 گروه تمرین بهطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (05/0 >P).نتیجهگیری: بهنظر میرسد در سطح بافت قلبی تغییرات بیان miRNA-21 و miRNA-1 با مسیرهای پیامرسانی بهروز سازگاریهای مرتبط با تمرینات ورزشی در ارتباط است.
علمی - پژوهشی
محمد کاظمی پور؛ حسن متین همایی؛ پروین فرزانگی
چکیده
زمینه و هدف: بسیاری از عوامل محیطی از جمله مداخلات غذایی میتوانند التهاب را تعدیل کنند. پژوهشهای قبلی تأیید کردهاند که وعدههای غذایی چرب موجب افزایش فعال شدن نشانگرهای التهابی مانند IL-6 در مرحلة پس از مصرف میشود. ازاینرو هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصارة پوست سبز پسته بر بیان IL-6، IL-1 و TNF-α در بافت ...
بیشتر
زمینه و هدف: بسیاری از عوامل محیطی از جمله مداخلات غذایی میتوانند التهاب را تعدیل کنند. پژوهشهای قبلی تأیید کردهاند که وعدههای غذایی چرب موجب افزایش فعال شدن نشانگرهای التهابی مانند IL-6 در مرحلة پس از مصرف میشود. ازاینرو هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصارة پوست سبز پسته بر بیان IL-6، IL-1 و TNF-α در بافت قلب موشهای صحرایی تغذیهشده با غذای چرب بود.مواد و روشها: در این تحقیق از موشهای صحرایی مادة دوازدههفتهای با وزن بین 180 تا 220 گرم استفاده شد. موشها بهصورت تصادفی به پنج گروه ششتایی تقسیم شدند؛ کنترل مثبت (سالم)، کنترل منفی (چاق)، تمرین، عصاره، تمرین و عصاره (تعامل تمرین و عصاره). بهمنظور ایجاد الگوی چاقی تمامی موشهای صحرایی به مدت چهار هفته جیرة غذایی پرچرب با ترکیبات 40 درصد قند، 13 درصد پروتئین و 47 درصد چربی دریافت کردند. برنامة تمرین با شدت متوسط (MET) در محدودة 50-60 درصد VO2max شامل پنج جلسه تمرین در هفته (دویدن روی نوار گردان) با 5 دقیقه گرم کردن و 20 دقیقه فعالیت و 5 دقیقه سرد کردن بود. در اولین روز شروع تمرین سرعت از m/s 16 شروع شد و طبق برنامه هر هفته m/s 5/2 افزایش یافت و تا در روز آخر پس از چهار هفته به m/s 26 رسید. عصارة مورد استفاده در این پژوهش از عصارة پوست پسته در دوز 60 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم بود. عصاره به شکل مایع و خالص تهیه و با آب مقطر حل شد. سپس به روش گاواژ به مدت چهار هفته و پنج نوبت در هر هفته اعمال شد.نتایج: از نظر بیان IL-1، TNF-α و IL-6 در بین گروهها تفاوت معناداری وجود داشت (001/0P=). آزمون تعقیبی نشان داد از نظر بیان IL-1 و IL-6 بین گروه چاق با سالم تفاوت معناداری وجود دارد (001/0P=). بین گروههای عصاره (001/0P=)، گروه تمرین (001/0P=) و گروه تمرین + عصاره (001/0P=) با گروه چاق تفاوت معناداری وجود داشت. بین گروه چاق با سالم از نظر بیان TNF-α تفاوت معناداری وجود داشت (002/0P=). در بین گروه تمرین، عصاره و تمرین+عصاره تفاوت معناداری از نظر متغیرها وجود نداشت (05/0 ≤P).نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که مصرف غذای چرب موجب افزایش بیان IL-6، IL-1 و TNF-α در بافت قلب موشهای صحرایی میشود. اما انجام تمرین هوازی و مصرف عصارة پوست پسته ممکن است موجب کاهش بیان IL-1 و TNF-α شد. با این حال، ترکیبی از اثر توأم آنها میتواند موجب کاهش بیشتر بیان IL-1 و TNF-α شود.
علمی - پژوهشی
رحمان سوری؛ محمدرضا شربتی بیارجمندی؛ سیروس چوبینه
چکیده
زمینه و هدف: هایپرتروفی بیماریزای قلبی نوعی اختلال قلبی است که با تغییر ساختار قلب، آپوپتوز و فیبروز سلولهای عضلۀ قلب همراه است که به کاهش توانایی تلمبهزنی قلب و در نهایت احتمالاً به ایجاد نارسایی قلبی و مرگ ناگهانی منجر میشود. نشان داده شده است که مسیر پیامرسانی عوامل رونویسی NF-κB و NFAT نقش مهمی در فرایند هایپرتروفی بیماریزای ...
بیشتر
زمینه و هدف: هایپرتروفی بیماریزای قلبی نوعی اختلال قلبی است که با تغییر ساختار قلب، آپوپتوز و فیبروز سلولهای عضلۀ قلب همراه است که به کاهش توانایی تلمبهزنی قلب و در نهایت احتمالاً به ایجاد نارسایی قلبی و مرگ ناگهانی منجر میشود. نشان داده شده است که مسیر پیامرسانی عوامل رونویسی NF-κB و NFAT نقش مهمی در فرایند هایپرتروفی بیماریزای قلبی دارند و با توجه به اینکه پژوهشهای کمی تأثیر فعالیت ورزشی را روی این عوامل در فرایند هایپرتروفی بیماریزای بررسی کردهاند، هدف از پژوهش حاضر شناسایی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی پیش از القای ایزوپروترنول بر بیان ژنهای NF-κB و NFAT در بافت بطن چپ موشهای صحرایی نر نژاد ویستار بود.مواد و روشها: 18 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بهطور تصادفی به دو گروه تمرین استقامتی و کنترل تقسیم شدند. تمرینات استقامتی به مدت هشت هفته، یک ساعت در روز و شش روز در هفته روی نوار گردان با شیب 15 درجه انجام گرفت. پس از هشت هفته تمرین، هایپرتروفی بیماریزا از طریق تزریق زیرجلدی 3 ایزوپرترنول طی هفت روز القا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسۀ تزریق، موشهای صحرایی از طریق تزریق درونصفاقی 50 میلیگرم کتامین و 10 میلیگرم زایلازین بیهوش شدند. سپس موشهای صحرایی تشریح شدند و بافت قلب استخراج و به دمای 70- انتقال داده شد. در پژوهش حاضر برای بررسی بیان ژنهای NF-κB و NFAT از روش Real Time PCR استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزارSPSS نسخۀ 24 و با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 0۵/۰ ≥P انجام گرفت.نتایج: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد، شاخصهای وزن قلب، نسبت وزن قلب به وزن بدن و نسبت وزن بطن چپ به وزن بدن، بهطور معناداری (01/0P= و 03/0P=) بهترتیب در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل افزایش پیدا کرده بود. همچنین میزان بیان نسبی ژن NF-κB بهطور معناداری (03/0P=) در گروه تمرین نسبت گروه کنترل کاهش داشت. در بیان نسبی ژن NFAT تغییر معناداری در گروههای مورد بررسی مشاهده نشد (40/0P=).نتیجهگیری: هشت هفته تمرین استقامتی هوازی از طریق کاهش بیان نسبی ژن NF-κB ممکن است نقش مهمی در پیشگیری از هایپرتروفی بیماریزای قلبی داشته باشد.