بیوشیمی و متابولیسم
قاسم ترابی پلت کله؛ احمد عبدی؛ آسیه عباسی دلویی
چکیده
زمینه و هدف: پیری فرایند فیزیولوژیکی پیچیده و شامل از دست دادن پیشرونده در عملکرد بدن و تخریب DNA زنجیرهای واقع در انتهای کروموزومها-تلومرهاست. ظرفیت سلولها برای تقسیم با طول تلومر تعیین میشود، زیرا کوتاه شدن بیش از حد تلومرها موجب پیری سلولی میشود. فعالیت ورزشی و امگا-3 با تأثیر بر تلومرازها از کوتاه شدن تلومرها جلوگیری میکند. ...
بیشتر
زمینه و هدف: پیری فرایند فیزیولوژیکی پیچیده و شامل از دست دادن پیشرونده در عملکرد بدن و تخریب DNA زنجیرهای واقع در انتهای کروموزومها-تلومرهاست. ظرفیت سلولها برای تقسیم با طول تلومر تعیین میشود، زیرا کوتاه شدن بیش از حد تلومرها موجب پیری سلولی میشود. فعالیت ورزشی و امگا-3 با تأثیر بر تلومرازها از کوتاه شدن تلومرها جلوگیری میکند. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با امگا-3 بر برخی شلترینها و تلومرازهای بافت قلب در موشهای سالمند تغذیهشده با رژیم غذایی پرچرب بود.مواد و روشها: در این تحقیق تجربی، 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 95/26±32/311 گرم) از انستیتو پاستور تهیه و به آزمایشگاه منتقل شد. پس از انتقال موشهای صحرایی به آزمایشگاه، بهطور تصادفی به پنج گروه رژیم غذایی عادی (ND)، رژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب- امگا-3 (HFDω3)، تمرین-رژیم غذایی پرچرب-امگا-3 (HFDTω3) تقسیم شدند. القای HFD با استفاده از غذای پرچرب شامل 17 درصد پروتئین، 43 درصد کربوهیدرات و 40 درصد چربی انجام گرفت. گروههای مکمل، طی دورة مداخله روزانه 1 گرم امگا-3 (به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) را بهصورت خوراکی دریافت کردند. برنامة تمرین هوازی در شروع شامل دویدن روی نوار گردان با سرعت 10 متر در دقیقه، شیب صفر درجه، به مدت 15 دقیقه بود. سرعت و مدت زمان بهتدریج به 16 متر در دقیقه و 50 دقیقه در آخرین جلسه افزایش یافت. دویدن به مدت هشت هفته و پنج روز هفته اجرا شد. دادهها به روش تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0P< تجزیهوتحلیل شد.نتایج: القای HFD موجب کاهش معناداری در بیان TRF2 (002/0=P)، TERT (024/0=P) و افزایش TRF1 (0001/0=P) نسبت به گروه ND شد. تمرین و امگا-3 موجب افزایش معناداری بیان TRF2 و TERT در موشهای صحرایی HFD شد (05/0P<). همچنین میزان تغییرات بیان TRF2 و TERT در گروه HFDTω3 نسبت به گروه HFDT ( بهترتیب 023/0P= و 044/0P=) و HFDω3 (021/0P= و 042/0P=) بیشتر بود.نتیجهگیری: نتایج نشان داد که افزایش سن و HFD با کاهش TRF2، TERT و افزایش TRF1 بافت قلب همراه است و فعالیت ورزشی هوازی و مصرف امگا-3 قادر است این روند را معکوس کند. با توجه به نقش شلترینها و تلومرازها در عملکرد سلولی، به نظر تغییر سطوح این شاخصها در پی فعالیت بدنی و استفاده از مکمل امگا-3 میتواند تا حدی از بروز بسیاری از بیماریهای قلبی ناشی از افزایش سن و چاقی جلوگیری کند.
بیوشیمی و متابولیسم
مهری قلی پور؛ نجمه رضائیان؛ محمد کریمی؛ صادق چراغ بیرجندی
چکیده
زمینه و هدف: اسیدهای صفراوی به عنوان پیامرسانهای متابولیکی کلیدی در جریان بازسازی کبد و محصول نهایی کاتابولیسم کلسترول شناخته میشوند که برای جذب مواد مغذی در روده مهم هستند. مطالعات اخیر اسیدهای صفراوی را به عنوان مولکول های پیامرسان با کارکردهای متنوع توصیف می کنند که دارای گیرنده های گسترده ای در بدن می باشند. به واسطه این ...
بیشتر
زمینه و هدف: اسیدهای صفراوی به عنوان پیامرسانهای متابولیکی کلیدی در جریان بازسازی کبد و محصول نهایی کاتابولیسم کلسترول شناخته میشوند که برای جذب مواد مغذی در روده مهم هستند. مطالعات اخیر اسیدهای صفراوی را به عنوان مولکول های پیامرسان با کارکردهای متنوع توصیف می کنند که دارای گیرنده های گسترده ای در بدن می باشند. به واسطه این گیرنده ها، اسیدهای صفراوی می توانند میزان سنتز خود، لیپید، گلوکز و سوخت و ساز انرژی را تعدیل نمایند. مسیر پیامرسانی FXR-FGFR4-KLB و نقش آن در تنظیم بیوسنتز اسیدهای صفراوی یکی از موضوعات جدید در سوخت و ساز کلسترول به ویژه در بیماری کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) است. این تحقیق با هدف مطالعه اثر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر اسید صفراوی (BA) کبدی، پروتئین بتا کلوتو (KLB) و بیان نسبی گیرنده ایکس فارنزوئید (FXR)، عامل رشد فیبروبلاست 15 (FGF15) و گیرنده 4 عامل رشد فیبروبلاست (FGFR4) در موش های نر مبتلا به NAFLD انجام گردید. مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی تعداد 16 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن شش هفته و وزن تقریبی 120-160 گرم، به منظور القای شرایط NAFLD، در یک دوره شش هفته ای رژیم غذایی پرچرب قرار گرفتند و در ادامه به طور تصادفی در دو گروه مساوی (8 سر در هر گروه) شامل گروه های؛ کنترل (C) و تمرین مقاومتی (R) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه R شامل بالارفتن از نردبان یک متر با شبکه 2 سانتی متری و شیب 85 درجه همراه با بستن سیلندرهای حاوی وزنه به دم موش ها، با 50 تا 75 درصد وزن بدن و در یک دوره هشت هفته ای با تواتر پنج روز در هفته بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، آزمودنی ها قربانی شده و نمونه گیری بافت کبد برای ارزیابی متغیرهای تحقیق انجام گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0≥p انجام شد. نتایج: به دنبال هشت هفته تمرینات مقاومتی، مقادیر کبدی BA در گروه R نسبت به گروه C به طور معنادار کاهش یافت (0001/0=p). همچنین مقادیر پروتئین KLB (0001/0=p) و بیان نسبی FXR (0001/0=p)، FGF15 (0001/0=p)، FGFR4 (0001/0=p) در گروه R نسبت به گروه C به طور معنادار بیشتر بود. نتیجه گیری: کبد چرب غیرالکلی با کاهش بیان ژن هایی از قبیل FXR، FGF15 و FGFR4 و نیز کاهش پروتئین کلوتو همراه است که نتیجه آن اختلال در وضعیت کلسترول و به دنبال آن آسیب های سلولی در کبد است. مداخله فعالیت ورزشی می تواند مسیر پیامرسانی FXR-FGFR4-KLB و نقش آن در تنظیم بیوسنتز اسیدهای صفراوی را تحت تأثیر مثبت قرار داده و به بهبود وضعیت سوخت و ساز کلسترول در بدن کمک نماید. به نظر می رسد تمرینات مقاومتی اثرات سودمندی در بهبود این مسیر پیامرسانی داشته باشند.
بیوشیمی و متابولیسم
جواد وکیلی؛ وحید ساری صرّاف؛ سارا فرج پور خزاعی
چکیده
مقدمه و هدف: ارتباط نزدیکی بین اختلالات عملکرد میتوکندری کبد و توسعه چاقی و مقاومت به انسولین وجود دارد. همانطور که در بیماری دیابت نوع دو مشاهده شده است، در شرایط مقاومت به انسولین، کاهش حساسیت انسولین سلولهای کبدی، عضله اسکلتی و سلولهای چربی مشاهده میشود. در طول دهههای اخیر فعالیت ورزشی به عنوان یک ابزار کمکی کلیدی در کنترل ...
بیشتر
مقدمه و هدف: ارتباط نزدیکی بین اختلالات عملکرد میتوکندری کبد و توسعه چاقی و مقاومت به انسولین وجود دارد. همانطور که در بیماری دیابت نوع دو مشاهده شده است، در شرایط مقاومت به انسولین، کاهش حساسیت انسولین سلولهای کبدی، عضله اسکلتی و سلولهای چربی مشاهده میشود. در طول دهههای اخیر فعالیت ورزشی به عنوان یک ابزار کمکی کلیدی در کنترل بسیاری از بیماریها از جمله دیابت نوع دو درآمده است و مطالعات نشان دادهاند که پروتکلهای تمرینی گوناگون در کاهش شیوع و بهبود برخی از عملکردهای متابولیکی کبد مؤثر است. هدف این مطالعه بررسی تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر شاخصهای Parkin و Pink1 در بافت کبد رتهای دیابتی نوع دو میباشد.مواد و روش: در یک طرح تجربی، 30 سر رت صحرایی نر ویستار سه ماهه با دامنه وزنی (300-225 گرم) به طور تصادفی در یکی از سه گروه 10 سری شامل: کنترل سالم (C: تزریق درون صفاقی سرم سالین)، کنترل دیابتی (D: دیابتی شده با رژیم غذایی پرچرب همراه با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین) و دیابتی تمرین کرده (D+T: دیابتی شده به همراه تمرین) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل دویدن با شدت 90-85% سرعت بیشینه در 6 الی 12 وهلۀ دو دقیقهای؛ 5 روز در هفته به مدت هشت هفته بود. تمامی رتها، 48 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرینی و پس از 12 تا 14 ساعت ناشتایی، به روش بدون درد توسط متخصص کارآزموده بیهوش و جراحی شدند. برای تعیین تغییرات در نیمرخ بیان پروتئینهای Parkin و Pink1 در بافت کبد رتها از روش وسترن بلات استفاده شد. از تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی برای تحلیل دادهها در سطح معنیداری کمتر از پنج صدم استفاده گردید.یافتهها: القاء دیابت (D) موجب افزایش 51 و 63 درصدی به ترتیب در پروتئینهای Parkin و Pink1 میگردد، اگرچه از نظر آماری معنیدار نیست (05/0≤p). همچنین با وجود اینکه، مداخلۀ تمرینی باعث کاهش 45 و 38 درصدی در Parkin و Pink1 در گروه دیابتی تمرین کرده (D+T) در مقایسه با گروه دیابتی (D) شد، ولی معنیدار نبود. (05/0≤P).نتیجهگیری: با توجه به نتایج میتوان اظهار داشت که، هشت هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) برای مشاهده کاهش معنیدار میتوفاژی در بافت کبد موشهای دیابتی ناکافی است. در عین حال با توجه به اندک تغییرات مشاهده شده HIIT احتمالاَ یک راهکار پیشگیرانه در مقابل افزایش بیرویه میتوفاژی ناشی از ابتلاء به بیماری دیابت نوع دو دارد. با این-حال، اظهار نظر قطعی در رابطه با این شاخصها و نحوۀ تأثیرپذیری آنها از شرایط مختلف منوط به انجام تحقیقات بیشتری میباشد.
بیوشیمی و متابولیسم
علیرضا امتیاز؛ سید علیرضا حسینی کاخک؛ امیرحسین حقیقی
چکیده
زمینه و هدف: تمرین مقاومتی با بار متغیر نوعی شیوۀ تمرینی است که با استفاده از مقاومت اضافی خارجی مانند زنجیر و نوارهای الاستیکی، به بهبود قدرت و عملکرد عضلانی کمک میکند. مقایسة اثر تمرینات مقاومتی با بار ثابت در برابر بار متغیر بر پاسخهای هورمونی کمتر بررسی شده است. ازاینرو در این پژوهش تأثیرات حاد و مزمن تمرین مقاومتی با بار متغیر ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین مقاومتی با بار متغیر نوعی شیوۀ تمرینی است که با استفاده از مقاومت اضافی خارجی مانند زنجیر و نوارهای الاستیکی، به بهبود قدرت و عملکرد عضلانی کمک میکند. مقایسة اثر تمرینات مقاومتی با بار ثابت در برابر بار متغیر بر پاسخهای هورمونی کمتر بررسی شده است. ازاینرو در این پژوهش تأثیرات حاد و مزمن تمرین مقاومتی با بار متغیر در مقابل تمرین مقاومتی با بار ثابت بر پاسخ هورمونهای تستوسترون، رشد و کورتیزول در مردان تمرینکرده بررسی شده است.مواد و روشها: 30 مرد جوان دارای تجربة تمرین مقاومتی برای این تحقیق انتخاب شدند و بهطور تصادفی در یکی از سه گروه، تمرین مقاومتی با بار متغیر، تمرین مقاومتی با بار ثابت و گروه کنترل قرار گرفتند. آزمودنیهای هر دو گروه تمرینی، تمرین را با شدت 65 تا 85 درصد 1RM در سه نوبت و به مدت ده هفته (سه جلسه در هفته) انجام دادند. برنامة تمرینی اغلب شامل انجام حرکات اصلی بالاتنه و پایینتنه و استراحت بین نوبتها و حرکات بهترتیب یک و دو تا سه دقیقه بود. افزونبر این، گروه تمرین مقاومتی با بار متغیر از زنجیر 5/7 کیلوگرمی بهعنوان بار مقاومت متغیر استفاده کردند. نمونههای بزاق برای سنجش غلظت هورمونهای تستوسترون، کورتیزول و رشد در پیش و پس از اولین جلسه (پاسخ حاد) و آخرین جلسه (پاسخ مزمن) جمعآوری و سپس به روش الایزا اندازهگیری شد. از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی برای تجزیهوتحلیل دادهها استفاده شد و سطح معناداری نیز 05/0P£ در نظر گرفته شد.نتایج: نتایج حاکی از آن بود که در مورد اثر حاد، تنها تغییرات تستوسترون معنادار بود (003/0=P)، بهطوریکه افزایش معناداری در تستوسترون بزاقی در تمرین مقاومتی با بار متغیر در مقایسه با گروه تمرین مقاومتی با بار ثابت (001/0=P) و گروه کنترل (003/0=P) مشاهده شد. ولی در سطح کورتیزول (64/0=P)، هورمون رشد (52/0=P) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (49/0=P) تغییر معناداری مشاهده نشد. در مورد پاسخ سازگاری نیز بین گروهها اختلاف معناداری در تستوسترون بزاقی (377/0=P)، کورتیزول (570/0=P)، هورمون رشد (200/0=P) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (91/0=P) مشاهده نشد.نتیجهگیری: نتایج نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی با بار متغیر نسبت به بار ثابت موجب افزایش هورمون تستوسترون بلافاصله پس از تمرین میشود، ولی ده هفته تمرین مقاومتی با بار ثابت و متغیر تأثیری بر مقادیر هورمونهای تستوسترون، کورتیزول و رشد ندارد. بهنظر میرسد چنانچه تمرینات مقاومتی با بار متغیر با حجم یا شدت بالاتر انجام گیرند، پاسخهای هورمونی بیشتری در پاسخ به تمرین اتفاق بیفتد و در نتیجه اثربخشی این تمرینات بیشتر شود.
بیوشیمی و متابولیسم
الناز صادقپور فیروزآباد؛ احمد عبدی؛ آسیه عباسی دلویی
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد مسیرهای پیشالتهابی که توسط سلولهای T (که IL-17 و IL-22 را ترشح میکنند)، تعدیل میشوند، نقش مهمی در کنترل سوختوسازی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصارة آبی سیر بر بیان IL-17، IL-22 و مقاومت به انسولین موشهای صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین ...
بیشتر
زمینه و هدف: در حال حاضر شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد مسیرهای پیشالتهابی که توسط سلولهای T (که IL-17 و IL-22 را ترشح میکنند)، تعدیل میشوند، نقش مهمی در کنترل سوختوسازی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی همراه با مصرف عصارة آبی سیر بر بیان IL-17، IL-22 و مقاومت به انسولین موشهای صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین است.مواد و روشها: در این تحقیق تجربی،40 سر موش صحرایی نر (سن 5 هفته و وزن 24/15 ± 12/162 گرم) از نژاد ویستار از انستیتو پاستور تهیه و به آزمایشگاه منتقل شدند. پس از انتقال رتها به آزمایشگاه، القای دیابت و آشنایی با فعالیت ورزشی روی نوار گردان ویژة جوندگان، بهطور تصادفی به پنج گروه کنترل-سالم (CN)، دیابت (DM)، دیابت-تمرین (TDM)، دیابت-سیر (GDM) و دیابت-تمرین-سیر (TGDM) تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق داخلصفاقی استرپتوزوتوسین بهصورت تکدوز (mg/kg 60) انجام گرفت. قند خون 250 میلیگرم بر دسیلیتر، حاکی از دیابتی شدن موشها بود. گروههای تمرین به مدت هشت هفته برنامة تمرین هوازی (10-18 متر در دقیقه، 10-40 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی نوار گردان انجام دادند. روزانه به ازای هر صد گرم وزن موشهای صحرایی، یک میلیلیتر (حدود 4/0 گرم در هر 100 گرم وزن بدن) عصارة سیر گاواژ شد. بیان IL-17 و IL-22 به روش RT-PCR اندازهگیری شد. پس از برآورد میزان گلوکز و انسولین ناشتا، از شاخص HOMA-IR برای ارزیابی مقاومت به انسولین استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون آنوا و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0 P< بررسی شد.نتایج: بیان IL-17 (0001/0P=)، IL-22 (0001/0P=) و مقدار HOMA-IR (0001/0P=) در گروههای DM نسبت به گروه CN افزایش یافت. IL-17، IL-22 و HOMA-IR در گروههای TDM (بهترتیب 008/0P=، 040/0P=، 0001/0P=)، GDM (بهترتیب 017/0P=، 044/0P=، 0001/0P=) و TGDM (بهترتیب 0001/0P=، 0001/0P=، 0001/0P=) نسبت به گروه DM بهطور معنادار کمتر بود. همچنین Il-17 و IL-22 در گروه TGDM نسبت به گروه TDM (بهترتیب 045/0P=، 041/0P=) و GDM (بهترتیب 023/0P=، 038/0P=) بهطور معنادار کمتر بود. بین HOMA-IR با IL-17 (0001/0P=) و IL-22 (001/0P=) همبستگی مثبتی مشاهده شد.نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که احتمالاً افزایش در میزان بیان نسبی IL-17 و IL-22 ناشی از القای دیابت با افزایش مقاومت به انسولین همراه است. کاهش بیان IL-17 و IL-22 بافت چربی در پی تمرین هوازی و عصارة آبی سیر با کاهش HOMA-IR در موشهای دیابتی همراه بود. افزونبر این، ترکیب تمرین هوازی با عصاره سیر تأثیرات همافزایی داشت و موجب کاهش التهاب و HOMA-IR نسبت به هر کدام بهتنهایی شد. از آنجا که افراد دیابتی پیوسته در معرض التهاب هستند و با توجه به تغییرات IL-17 و IL-22 در پی فعالیت ورزشی هوازی و مصرف عصاره سیر، استفاده از این دو عامل احتمالاً میتواند اهمیت درمانی برای بیماران T2DM داشته باشد.
بیوشیمی و متابولیسم
ساناز حبیبوند؛ رضا نوری؛ عباسعلی گائینی
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی و مکملیاری ویتامین D نقش مهمی در سلامت قلبی- عروقی دارند. با این حال، آثار ترکیب این دو راهبرد و نقش مولکولی آنها در سازگاریهای قلبی کمتر شناخته شده است. ازاینرو تحقیق حاضر با هدف تعیین تأثیر مکملیاری ویتامین D و تمرین هوازی بر نشانگرهای فشار اکسایشی و پروتئین سیرتوئین 1 (SIRT-1) در بافت میوکارد موشهای ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی و مکملیاری ویتامین D نقش مهمی در سلامت قلبی- عروقی دارند. با این حال، آثار ترکیب این دو راهبرد و نقش مولکولی آنها در سازگاریهای قلبی کمتر شناخته شده است. ازاینرو تحقیق حاضر با هدف تعیین تأثیر مکملیاری ویتامین D و تمرین هوازی بر نشانگرهای فشار اکسایشی و پروتئین سیرتوئین 1 (SIRT-1) در بافت میوکارد موشهای صحرایی نر میانسال انجام گرفت.مواد و روشها: 32 سر موش صحرایی نر با دامنة سنی 12–14 ماه و با دامنة وزنی 350–400 گرم پس از طی دو هفته آشناسازی و انجام آزمون حداکثر سرعت هوازی و اندازهگیری وزن آنها، بهطور تصادفی به چهار گروه کنترل (Con)، تمرین هوازی (AT)، ویتامین D (Vit-D) و تمرین هوازی + ویتامین D (AT+Vit_D) تقسیم شدند. برنامة اصلی تمرین شامل هشت هفته تمرین فزاینده و پنج جلسه در هفته بود. گروه Vit_D و AT+Vit-D 500 واحد ویتامین D همراه با 3/0 میلیلیتر روغن زیتون به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن بهصورت یک روز در میان دریافت کردند. همچنین از روغن زیتون بهعنوان دارونما استفاده شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسة مداخله بافت قلب حیوانات خارج شد. میزان فعالیت سوپراکسید دسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و نیز غلظت مالون دیآلدهید (MDA)، هیدروژن پراکسید (H2O2) و پروتئین SIRT-1 اندازهگیری شد. تجزیهوتحلیل دادهها از طریق آزمون آنوا یکراهه در سطح 05/0 P< انجام گرفت.نتایج: یافتهها نشان داد مقادیر SIRT-1 بهطور معناداری در گروه AT بیشتر از گروه Con بود (05/0P<). همچنین مقادیر MDA در گروه AT نسبت به گروه Con کمتر بود (05/0P<). بین دیگر گروههای مورد بررسی تفاوت معناداری در مقادیر MDA و SIRT-1 مشاهده نشد (05/0P>). افزونبر این تفاوت معناداری در مقادیر GPx، SOD و H2O2 بین گروههای مورد بررسی مشاهده نشد (05/0P>).نتیجهگیری: در کل، یافتههای تحقیق حاضر نشان داد تمرین منظم هوازی برای کاهش آسیبهای اکسایشی بافت قلب در دورة میانسالی ممکن است سودمند باشد. همچنین تمرین هوازی در میانسالی به افزایش پروتئین SIRT-1 منجر میشود. با توجه به نقش مهم SIRT-1 در پیشگیری از بیماریهای قلبی و تقویت دستگاه دفاع ضداکسایشی، بهنظر میرسد تمرین هوازی راهبردی مؤثر برای کاهش بیماریهای قلبی- عروقی مرتبط با افزایش سن باشد. همچنین یافتههای پژوهش حاضر نشان داد مکملیاری ویتامین D در کنار تمرین هوازی آثار همافزایی در بهبود نشانگرهای فشار اکسایشی یا SIRT-1 ایجاد نمیکند. با این حال با توجه به حجم کم مطالعات در این مورد و نیز برخی محدودیتهای پژوهش حاضر پیشنهاد میشود تحقیقات بیشتری در این باره انجام گیرد.
بیوشیمی و متابولیسم
محمد جواد جلالی؛ رزیتا فتحی؛ خدیجه نصیری؛ ابوالفضل اکبری
چکیده
زمینه و هدف: کمتحرکی و در مقابل آن تمرین جزء عوامل مرتبط با شاخصهای آسیب کبدی بهشمار میروند. با وجود این هنوز نقش بسیاری از تمرینهای ورزشی بهویژه تمرینات تناوبی و مقاومتی و مصرف برخی مکملهای غذایی از جمله اسپیرولینا بر عوامل ایمنی و التهابی کاملاٌ شناخته نشده است؛ بنابراین هدف از این پژوهش تعیین اثر هشت هفته مکملدهی اسپیرولینا ...
بیشتر
زمینه و هدف: کمتحرکی و در مقابل آن تمرین جزء عوامل مرتبط با شاخصهای آسیب کبدی بهشمار میروند. با وجود این هنوز نقش بسیاری از تمرینهای ورزشی بهویژه تمرینات تناوبی و مقاومتی و مصرف برخی مکملهای غذایی از جمله اسپیرولینا بر عوامل ایمنی و التهابی کاملاٌ شناخته نشده است؛ بنابراین هدف از این پژوهش تعیین اثر هشت هفته مکملدهی اسپیرولینا و تمرین مقاومتی و تناوبی هوازی بر فعالیت بافت کبد و بیان ژن CXCL1 در بافت عضلة موشهای صحرایی نر بود.مواد و روشها: در این پژوهش نیمهتجربی، 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن پنج هفته و میانگین وزن 6/24 ± 4/246 گرم بهطور تصادفی به شش گروه تمرین تناوبی + مکمل اسپیرولینا، تمرین مقاومتی+ مکمل اسپیرولینا، کنترل+ مکمل اسپیرولینا، تمرین تناوبی+ سالین، تمرین مقاومتی+ سالین، کنترل+ سالین تقسیم شدند. بر این اساس، مقدار مکمل اسپیرولینا در گروههای مصرفی مکمل اسپیرولینا 500 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن بود. گروه تمرین تناوبی به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه تمرین کردند. همچنین گروه تمرین مقاومتی با بار فزاینده سه جلسه در هفته فعالیت را اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین، حیوانات در گروههای مورد آزمایش با ترکیب کتامین زایلازین بیهوش شدند و نمونة خون از ورید تحتانی گرفته شد و بهسرعت بافت عضلة چهارسررانی نمونهبرداری شد. میزان بیان ژن CXCL1در عضلة چهارسررانی و آنزیمهای کبدی بهعنوان شاخص عملکرد کبد در سرم اندازهگیری شد. تجزیهوتحلیل دادههای آماری با استفاده از تحلیل واریانس یکسویه انجام گرفت (05/0P£).نتایج: یافتهها نشان داد که پس از هشت هفته تمرین تناوبی و مقاومتی با بار فزاینده، در عضلة چهارسر رانی میزان بیان ژن CXCL1 گروه کنترل بیشتر بود، ولی تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین، میزان آنزیمهای کبدی بهطور معناداری نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. همچنین نتایج نشان داد که مصرف اسپیرولینا بههمراه تمرینات هوازی تناوبی و مقاومتی میتواند شاخصهای عملکرد کبدی را در مقایسه با گروه کنترل بهطور معناداری تغییر دهد. با این همه بیان ژن CXCL1 در گروههای مصرفکنندة اسپیرولینا و تمرینات هوازی و مقاومتی در بخشی با گروه کنترل تغییر معناداری نشان نداد.نتیجهگیری: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که مصرف اسپیرولینا و انجام تمرینات هوازی تناوبی و مقاومتی میتواند شاخصهای عملکردی کبد و بیان ژن CXCL1 در بافت عضلة چهارسررانی را تا حدی تعدیل کند. این نتایج نشان میدهد که مصرف اسپیرولینا میتواند در بروز پاسخهای سازگاری مرتبط با آسیبهای متابولیکی درگیر باشد.
بیوشیمی و متابولیسم
سهیلا علمدار؛ سید محسن آوندی
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مکملدهی سیاهدانه بر نیمرخ لیپیدی، قند خون و ترکیب بدن زنان جوان دارای اضافه وزن بود.مواد و روشها: پژوهش حاضر در قالب طرح نیمهتجربی بهصورت دوسوکور روی 48 نفر از زنان جوان دارای اضافه وزن شهر نیشابور با میانگین و انحراف استاندارد سنی 51/3 ± 41/36 سال و شاخص تودة بدنی ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مکملدهی سیاهدانه بر نیمرخ لیپیدی، قند خون و ترکیب بدن زنان جوان دارای اضافه وزن بود.مواد و روشها: پژوهش حاضر در قالب طرح نیمهتجربی بهصورت دوسوکور روی 48 نفر از زنان جوان دارای اضافه وزن شهر نیشابور با میانگین و انحراف استاندارد سنی 51/3 ± 41/36 سال و شاخص تودة بدنی 79/0 ± 704/28 کیلوگرم بر متر مربع انجام گرفت. آزمودنیها بهصورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. پنج نفر بنا به دلایلی از ادامة همکاری انصراف دادند و در نهایت چهار گروه شامل تمرین و مکمل (10n=)، تمرین و دارونما (9 (n=، مکمل (12 (n= و دارونما (12 (n= بودند. دو گروه تمرین به مدت شش هفته، سه جلسه در هفته و با شدت 85 تا 95 درصد ضربان قلب بیشینه (HRmax) تمرین را انجام دادند. افزونبر این، همة گروهها روزانه یک عدد کپسول روغنی حاوی 1000 میلیگرم سیاهدانه یا دارونما (روغن پارافین) پیش از ناهار مصرف کردند. گروه مکمل و دارونما هیچگونه فعالیت ورزشی منظم نداشتند. اندازهگیریهای آنتروپومتریکی و نمونههای خونی در دو نوبت پیشآزمون و پسآزمون انجام گرفت. نمونههای خونی در حالت ناشتا و از ورید بازویی برای ارزیابی سطوح نیمرخ لیپیدی و قند خون جمعآوری شد. بهمنظور بررسی طبیعی بودن توزیع دادهها از آزمون شاپیروویلک استفاده شد. برای تحلیل دادهها و گزارش آنها از آزمون تجزیهوتحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANCOVA) و تکمتغیری (ANCOVA) و آزمون تعقیبی SIDAK در سطح معناداری 05/0 استفاده شد.نتایج: نتایج تفاوت معناداری را بین گروههای تمرین و مکمل، تمرین و دارونما در مقایسه با گروههای مکمل و دارونما پس از شش هفته در کلسترول کل (332/0P=)، تریگلیسیرید (928/0P=)، لیپوپروتئین با چگالی بالا (86/0P=)، لیپوپروتئین با چگالی پایین (393/0P=) و قند خون ناشتا (054/0P=) نشان نداد. نتایج آزمون تعقیبی SIDAK نشان داد، رویهمرفته اقدامات صورتگرفته در گروههای آزمایش به کاهش شاخص تودة بدنی، دور کمر، نسبت دور کمر به لگن و درصد چربی بدن منجر شده است. در خصوص شاخص تودة بدنی و درصد چربی بدن گروه تمرین و دارونما عملکرد مطلوبتری داشتند و عملکرد شاخصهای دور کمر و نسبت دور کمر به لگن نیز در گروه مکمل مطلوبتر بود، ولی این تفاوتها از نظر آماری معنادار نبود (05/0≤P) و همة گروههای آزمایش صرفاً نمرة مطلوبتری در شاخصهای ترکیب بدنی، دور کمر، نسبت دور کمر به لگن و درصد چربی بدن نسبت به گروه کنترل (دارونما) نشان دادند (05/0>P).نتیجهگیری: بهنظر میرسد HIIT و مکمل سیاهدانه، هر کدام میتواند در بهبود ترکیب بدن زنان جوان دارای اضافه وزن مؤثر باشد. با این حال، در این پژوهش HIIT و مکمل سیاهدانه بر نیمرخ لیپیدی و قند خون تأثیر معناداری نداشت که پیشنهاد میشود پژوهشهای بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
بیوشیمی و متابولیسم
رسول اسلامی؛ مینو باسامی؛ نواب آبنما؛ باقر رضایی
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات فشرده مانند فعالیتهای فوتبال تغییرات مهمی در گردش هورمونها ایجاد میکند و همینطور آسیبهای ریز تار عضلانی و واکنش التهابی حاد را القا میکند که به مدت ۲۴ تا ۷۲ ساعت پس از بازی فوتبال میتواند کارایی ورزشکاران را تحت تأثیر قرار دهد و زمان بازیافت را طولانی کند. ازاینرو پژوهش حاضر، کارآزمایی بالینی دوسویه ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرینات فشرده مانند فعالیتهای فوتبال تغییرات مهمی در گردش هورمونها ایجاد میکند و همینطور آسیبهای ریز تار عضلانی و واکنش التهابی حاد را القا میکند که به مدت ۲۴ تا ۷۲ ساعت پس از بازی فوتبال میتواند کارایی ورزشکاران را تحت تأثیر قرار دهد و زمان بازیافت را طولانی کند. ازاینرو پژوهش حاضر، کارآزمایی بالینی دوسویه بود که به بررسی تأثیر مکمل بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات در شکل اسید آزاد (HMB-FA) بر سطوح هورمونی در دورة بازیافت طی یک طرح تمرینی هفتگی مسابقة فوتبال پرداخته است.مواد و روشها: این پژوهش از نوع نیمهتجربی، با طرح پیشآزمون – پسآزمون و دوسوکور بود. 24 فوتبالیست مرد با میانگین سنی 3±23 سال، شاخص تودة بودنی 2±8/22 کیلوگرم بر متر مربع، میانگین قد 5/5±6/172 سانتیمتر و میانگین وزن 4/5±3/74 کیلوگرم، داوطلبانه بهعنوان نمونة آماری در این پژوهش شرکت کردند و به دو گروه 12 نفره تقسیم شدند. در این پژوهش آزمودنیها در یک طرح تمرینی هفتگی فوتبال با دو مسابقه شرکت کردند. آزمودنیهای گروه مکمل روزانه سه گرم HMB-FA طی یک طرح تمرینی هفتگی فوتبال مصرف کردند. نمونههای خون در هفت مرحله (پیش از مصرف مکمل، پیش از مسابقة اول، بلافاصله پس از مسابقة اول، 24 ساعت پس از مسابقة اول، پیش از مسابقة دوم، بلافاصله پس از مسابقة دوم و 24 ساعت پس از مسابقة دوم) گرفته شد. غلظت پلاسمایی کورتیزول و عامل رشد شبهانسولین-1 (IGF-1) به روش الایزا اندازهگیری شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری فریدمن، ویلکاکسون، کروسکال-والیس و یو من ویتنی با سطح معناداری 05/0≥ P انجام گرفت.نتایج: نتایج نشان داد که پس از مصرف مکمل HMB-FA کاهش معناداری در سطوح پلاسمایی کورتیزول (پیش از مسابقة اول، پس از مسابقة اول و 24 ساعت پس از مسابقة دوم) (05/0>P) و همچنین افزایش معناداری برای IGF-1 (پیش از مسابقة اول، پس از مسابقة اول و بلافاصله پس از مسابقة دوم) (05/0>P) مشاهده شده است.نتیجهگیری: مصرف مکمل HMB-FA شاخصهای سطوح هورمونی IGF-1 را افزایش و کورتیزول را کاهش میدهد که نشاندهندة افزایش حالت آنابولیک و کاهش حالت کاتابولیک در بدن است که برای بازسازی عضلانی و بازیافت آسیبهای ناشی از تمرین و مسابقات طی یک طرح تمرینی هفتگی مسابقه ضروری است. افزونبر این، مصرف مکمل HMB نتایج دیگری نیز ممکن است داشته باشد که از جمله میتوان به کاهش خستگی عصبی- عضلانی، کاهش پاسخ التهابی و بازسازی سریع عضلة اسکلتی اشاره کرد که نیازمند پژوهشهای بیشتر است.
بیوشیمی و متابولیسم
سعید دباغ نیکوخصلت؛ رامین امیرساسان؛ مصطفی خانی؛ مرتضی نیک خصال
چکیده
زمینه و هدف: مجموعة پروتئینی mTOR در پاسخ به تمرینات مقاومتی با رویکردی هیستولوژیکی افزایش و در تمرینات هوازی با رویکردی سوختوسازی کاهش مییابد. این تغییرات در شرایط ابتلا به دیابت نوع دو و همراه با تمرینات ورزشی میتواند قابل بحث باشد. بدینمنظور لحاظ کردن تمریناتی مانند تمرین تناوبی شدید با دارا بودن ویژگیهای هوازی و بیهوازی ...
بیشتر
زمینه و هدف: مجموعة پروتئینی mTOR در پاسخ به تمرینات مقاومتی با رویکردی هیستولوژیکی افزایش و در تمرینات هوازی با رویکردی سوختوسازی کاهش مییابد. این تغییرات در شرایط ابتلا به دیابت نوع دو و همراه با تمرینات ورزشی میتواند قابل بحث باشد. بدینمنظور لحاظ کردن تمریناتی مانند تمرین تناوبی شدید با دارا بودن ویژگیهای هوازی و بیهوازی و از طرفی مداخلة دیابت نوع دو میتواند تعامل احتمالی mTOR همراه با شاخصهای گلایسمیک و هیستوپاتولوژیکی قلب را به تصویر بکشد. ازاینرو پژوهش حاضر برای تعیین تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید بر مقادیر p-mTOR، T-mTOR و فیبروز بافت قلبی و مقاومت به انسولین موشهای صحرایی دیابتیشده از طریق تزریق استرپتوزوسین انجام گرفت.مواد و روشها: 20 سر موش صحرایی نر بالغ سفید نژاد ویستار در چهار گروه (5n=) کنترل سالم، کنترل دیابتی، تمرین سالم و تمرین دیابتی قرار گرفتند. قرارداد تمرین تناوبی شدید پنج جلسه در هفته و به مدت هشت هفته روی نوار گردان صورت گرفت. آزمون تحلیل واریانس یکراهه در سطح معناداری 05/0P< بهمنظور تجزیهوتحلیل آماری استفاده شد.نتایج: هشت هفته تمرین تناوبی شدید به تغییرات معنادار در p-mTOR و T-mTOR بافت قلبی موشهای مبتلا به دیابت نوع دو منجر نشد (05/0P>)؛ با این حال، سبب کاهش معنادار مقادیر مقاومت به انسولین (2/31 درصد نسبت به گروه کنترل دیابتی) و فیبروز بافت قلبی (6/51 درصد نسبت به گروه کنترل دیابتی) موشهای مبتلا به دیابت نوع دو شد (05/0P<).نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهنظر میرسد هشت هفته تمرین تناوبی شدید برای مشاهدة افزایش مقادیر mTOR بافت قلبی در موشهای سالم کافی، ولی در موشهای مبتلا به دیابت نوع دو ناکافی است. همچنین احتمالاً کاهش میزان فیبروز بافت قلبی موشهای مبتلا به دیابت نوع دو، دستکم در طول هشت هفته تمرین تناوبی شدید، مستقل از mTOR بافت قلبی عمل میکند.