فیزیولوژی ورزشی (عمومی)
علی نصرتی هشی؛ لطفعلی بلبلی؛ سجاد انوشیروانی
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی مقاومتی با روشهای نوین تمرینی مانند محدودیت جریان خون که با شدت کمتری نسبت به روش سنتی انجام میشود، میتواند پاسخهای فیزیولوژیکی متفاوتی را در پی داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک نوبت فعالیت مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون بر سطح کورتیزول، تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی مقاومتی با روشهای نوین تمرینی مانند محدودیت جریان خون که با شدت کمتری نسبت به روش سنتی انجام میشود، میتواند پاسخهای فیزیولوژیکی متفاوتی را در پی داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک نوبت فعالیت مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون بر سطح کورتیزول، تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول در مردان جودوکار بود.مواد و روشها: 30 مرد جودوکار به به دو گروه تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 6 هفته و هر هفته 3 جلسه در هفته تمرین قدرتی جلو بازو با هالتر بود. تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون شامل اجرای حرکت جلوبازو با شدت 30 % یک تکرار بیشینه (1-RM) همراه با فشار کاف (دور ناحیه نزدیک به تنه بازو) حدود 120 تا 160 میلیمتر جیوه در نظر گرفته شد که فشار کاف ایجاد محدودیت برای جریان خون هر فرد به فشار سیستولی او بستگی داشت. برای گروه تمرین مقاومتی سنتی (بدون انسداد عروق) تمرین با شدت 75 % یک تکرار بیشینه انجام شد. برای سنجش تستوسترون و کورتیزول، اولین نمونه خون (5 میلیلیتر) پیش از تمرین از ورید پیش آرنجی دست راست گرفته شد. دومین خونگیری 48 ساعت پس از 6 هفته اول، سومین خونگیری 24 ساعت پیش از شروع فعالیت 6 هفته دوم و چهارمین خونگیری پس از 48 ساعت از آخرین جلسه تمرینی (پس از 12 هفته) انجام گرفت.نتایج: نتایج آزمون بین گروهی نشان داد کورتیزول (018/0=P)، تستوسترون (001/0>P) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (001/0=P) در دو گروه تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون و مقاومتی اختلاف معناداری داشت. نتایج آزمون درون گروهی نشان داد کورتیزول (001/0>P؛ 76/1=d)، تستوسترون (001/0>P؛ 03/4=d) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (001/0>P؛ 53/1=d) در گروه تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون در مرحله پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون به ترتیب 48/38، 11/121 و 57/53 درصد افزایش معناداری داشت. همچنین کورتیزول (001/0>P؛ 27/1=d)، تستوسترون (001/0>P؛ 05/2=d) و نسبت تستوسترون به کورتیزول (010/0=P؛ 63/0=d) گروه تمرین مقاومتی در مرحله پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون به ترتیب 35/25، 29/60 و 66/21 درصد افزایش معناداری داشت.نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش میتوان نتیجه گرفت که یک نوبت تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون توانسته منجر به افزایش تستوسترون، کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول شود. همچنین با توجه به اندازه اثر و درصد اختلاف میتوان گفت اثر گذاری تمرین مقاومتی به همراه محدودیت جریان خون در مقایسه با تمرین مقاومتی سنتی بیشتر بوده است.
بیوشیمی و متابولیسم
مهری قلی پور؛ نجمه رضائیان؛ محمد کریمی؛ صادق چراغ بیرجندی
چکیده
زمینه و هدف: اسیدهای صفراوی به عنوان پیامرسانهای متابولیکی کلیدی در جریان بازسازی کبد و محصول نهایی کاتابولیسم کلسترول شناخته میشوند که برای جذب مواد مغذی در روده مهم هستند. مطالعات اخیر اسیدهای صفراوی را به عنوان مولکول های پیامرسان با کارکردهای متنوع توصیف می کنند که دارای گیرنده های گسترده ای در بدن می باشند. به واسطه این ...
بیشتر
زمینه و هدف: اسیدهای صفراوی به عنوان پیامرسانهای متابولیکی کلیدی در جریان بازسازی کبد و محصول نهایی کاتابولیسم کلسترول شناخته میشوند که برای جذب مواد مغذی در روده مهم هستند. مطالعات اخیر اسیدهای صفراوی را به عنوان مولکول های پیامرسان با کارکردهای متنوع توصیف می کنند که دارای گیرنده های گسترده ای در بدن می باشند. به واسطه این گیرنده ها، اسیدهای صفراوی می توانند میزان سنتز خود، لیپید، گلوکز و سوخت و ساز انرژی را تعدیل نمایند. مسیر پیامرسانی FXR-FGFR4-KLB و نقش آن در تنظیم بیوسنتز اسیدهای صفراوی یکی از موضوعات جدید در سوخت و ساز کلسترول به ویژه در بیماری کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) است. این تحقیق با هدف مطالعه اثر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر اسید صفراوی (BA) کبدی، پروتئین بتا کلوتو (KLB) و بیان نسبی گیرنده ایکس فارنزوئید (FXR)، عامل رشد فیبروبلاست 15 (FGF15) و گیرنده 4 عامل رشد فیبروبلاست (FGFR4) در موش های نر مبتلا به NAFLD انجام گردید. مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی تعداد 16 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن شش هفته و وزن تقریبی 120-160 گرم، به منظور القای شرایط NAFLD، در یک دوره شش هفته ای رژیم غذایی پرچرب قرار گرفتند و در ادامه به طور تصادفی در دو گروه مساوی (8 سر در هر گروه) شامل گروه های؛ کنترل (C) و تمرین مقاومتی (R) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه R شامل بالارفتن از نردبان یک متر با شبکه 2 سانتی متری و شیب 85 درجه همراه با بستن سیلندرهای حاوی وزنه به دم موش ها، با 50 تا 75 درصد وزن بدن و در یک دوره هشت هفته ای با تواتر پنج روز در هفته بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، آزمودنی ها قربانی شده و نمونه گیری بافت کبد برای ارزیابی متغیرهای تحقیق انجام گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0≥p انجام شد. نتایج: به دنبال هشت هفته تمرینات مقاومتی، مقادیر کبدی BA در گروه R نسبت به گروه C به طور معنادار کاهش یافت (0001/0=p). همچنین مقادیر پروتئین KLB (0001/0=p) و بیان نسبی FXR (0001/0=p)، FGF15 (0001/0=p)، FGFR4 (0001/0=p) در گروه R نسبت به گروه C به طور معنادار بیشتر بود. نتیجه گیری: کبد چرب غیرالکلی با کاهش بیان ژن هایی از قبیل FXR، FGF15 و FGFR4 و نیز کاهش پروتئین کلوتو همراه است که نتیجه آن اختلال در وضعیت کلسترول و به دنبال آن آسیب های سلولی در کبد است. مداخله فعالیت ورزشی می تواند مسیر پیامرسانی FXR-FGFR4-KLB و نقش آن در تنظیم بیوسنتز اسیدهای صفراوی را تحت تأثیر مثبت قرار داده و به بهبود وضعیت سوخت و ساز کلسترول در بدن کمک نماید. به نظر می رسد تمرینات مقاومتی اثرات سودمندی در بهبود این مسیر پیامرسانی داشته باشند.
علم تمرین
هدیه خادمی؛ محمد فشی
چکیده
زمینه و هدف: در سالهای گذشته تمرین مقاومتی و فعالیتهای با وزنه بهدلیل تأثیرات مفید و انکارناپذیر آن در بهبود قدرت و حفظ و افزایش تودة عضلانی، سازگاریهای مثبت در دستگاههای گوناگون بدن اعم از دستگاه قلبی-عروقی و عصبی-عضلانی و دیگر سازگاریهای سوختوسازی شایان توجه و در نهایت پیشگیری از آسیبهای مرتبط با ورزشهای تفریحی و ...
بیشتر
زمینه و هدف: در سالهای گذشته تمرین مقاومتی و فعالیتهای با وزنه بهدلیل تأثیرات مفید و انکارناپذیر آن در بهبود قدرت و حفظ و افزایش تودة عضلانی، سازگاریهای مثبت در دستگاههای گوناگون بدن اعم از دستگاه قلبی-عروقی و عصبی-عضلانی و دیگر سازگاریهای سوختوسازی شایان توجه و در نهایت پیشگیری از آسیبهای مرتبط با ورزشهای تفریحی و حرفهای، محبوبیت بسیاری در بین اقشار گوناگون جامعه شامل افراد سالم و بیمار و همچنین ورزشکاران تفریحی و نخبه کسب کرده است. همچنین مفهوم توان بحرانی چارچوب بسیار مفید و کاربردی را بهمنظور درک مفهوم خستگی و سازوکارهای مرتبط با آن و متعاقباً، بهبود کیفیت برنامههای تمرینی و پایش پیشرفت ورزشکاران، فراهم میآورد. با توجه به اینکه الگوسازی در این مفهوم از دو روش دومؤلفهای و سهمؤلفهای انجام میپذیرد، هدف پژوهش حاضر مقایسة تأثیر یک تکرار بیشینه و تکرارهای تا واماندگی حرکت اسکوات بر اساس الگوسازی دو و سهمؤلفهای توان بحرانی در زنان تمرینکرده بود.مواد و روشها: به این منظور هفت نفر از زنان تمرینکرده (سن 15/1±11/20 سال، شاخص تودة بدن 93/0±6/19 کیلوگرم بر مترمربع) در شش روز جداگانه بهصورت تصادفی، شش وهله حرکت اسکوات با هالتر تا واماندگی در شدتهای گوناگون بر اساس درصدی از یک تکرار بیشینه، با دستکم 24 ساعت استراحت را انجام دادند. وزنهها بهگونهای انتخاب شد که زمان فعالیت حدود 3-12 دقیقه طول بکشد. کل زمان فعالیت تا واماندگی و آهنگ حرکت با استفاده از زمانسنج کنترل و مسافت با استفاده از نرمافزار کینوا برآورد شد.نتایج: مقدار کار انجامگرفته در هر وهله فعالیت تا واماندگی (حاصلضرب میزان وزنة جابهجاشده در میزان مسافت طیشده توسط هالتر تا واماندگی) در مقابل مدت زمان کل فعالیت تا واماندگی با دقت زیادی (09/0 ± 89/0 =2r) بر اساس الگوی خطی دومؤلفهای توان بحرانی، الگوسازی شد و بین مقادیر تعداد تکرارهای تا واماندگی پیشبینیشده بر اساس این الگو و مقادیر اندازهگیریشده تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). همچنین توان تولیدشده (حاصل تقسیم کل کار انجامگرفته در هر وهله بر کل زمان فعالیت تا واماندگی) در مقابل کل زمان فعالیت تا واماندگی با دقت زیادی (06/0 ± 90/0 =2r) بر اساس الگوی هذلولی سهمؤلفهای توان بحرانی الگوسازی شد و بین مقادیر تعداد تکرارهای تا واماندگی پیشبینیشده بر اساس این الگو و مقادیر اندازهگیریشده تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). بین مقادیر پیشبینیشده برای یک تکرار بیشینه بر اساس الگوسازی هذلولی و مقادیر اندازه گیری شده با استفاده از روش Brzycki تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P)، هرچند الگوی خطی دومؤلفهای قادر به پیشبینی این متغیر نبود (05/0>P).نتیجهگیری: الگوی خطی دومؤلفهای و هذلولی سهمؤلفهای قابلیت تعمیم به حرکت اسکوات تا واماندگی را دارند. همچنین این الگوها قابلیت زیادی در پیشبینی تعداد تکرار تا واماندگی حرکت اسکوات دارند، اگرچه یک تکرار بیشینه تنها با الگوی هذلولی سهمؤلفهای قابل پیشبینی بود.
قلب و عروق و گردش خون
موسی خلفی؛ ، پژمان تقی بیک زاده بدر؛ بهزاد آریا؛ زهرا محمدی
چکیده
زمینه و هدف: اختلال در عملکرد اندوتلیال نقش مهمی در توسعة بیماریهای قلبی- عروقی ایفا میکند. تمرینات ورزشی ممکن است به بهبود عملکرد اندوتلیال منجر شود. با این همه تأثیر تمرین مقاومتی بر عملکرد اندوتلیال بهوضوح شناخته نشده است. افزونبر این سن و وضعیت سلامت افراد نیز ممکن است در عملکرد اندوتلیال نقش داشته باشد که این عوامل نیز در ...
بیشتر
زمینه و هدف: اختلال در عملکرد اندوتلیال نقش مهمی در توسعة بیماریهای قلبی- عروقی ایفا میکند. تمرینات ورزشی ممکن است به بهبود عملکرد اندوتلیال منجر شود. با این همه تأثیر تمرین مقاومتی بر عملکرد اندوتلیال بهوضوح شناخته نشده است. افزونبر این سن و وضعیت سلامت افراد نیز ممکن است در عملکرد اندوتلیال نقش داشته باشد که این عوامل نیز در پاسخ اندوتلیال به تمرین مقاومتی بررسی نشده است. ازاینرو هدف فراتحلیل حاضر بررسی تأثیر تمرین مقاومتی بر عملکرد اندوتلیال در بزرگسالان سالمند و جوان دارای بیماریهای مزمن و سالم است.مواد و روشها: جستوجو در پایگاههای اطلاعاتی اصلی شامل پاب مد و وب او ساینس تا تاریخ 23 دی 1401 (13 ژانویة 2023) برای مطالعات تمرین مقاومتی بر روی شاخص FMD صورت گرفت. معیارهای ورود به پژوهش شامل مطالعات دارای گروه تمرین ورزشی، آزمودنی انسان با میانگین سن بزرگتر از 18 سال، اندازهگیری عملکرد اندوتلیال با استفاده از FMD و چاپشده در نشریههای انگلیسیزبان بود. تفاوت میانگین وزنی (WMD) و فاصلة اطمینان 95 درصد با استفاده از نرمافزار CMA2 بهمنظور تعیین اندازة اثر استفاده شد. سطح ناهمگونی با استفاده از آزمون I2 و سوگیری انتشار نیز با آزمون Egger بررسی شد. همچنین تحلیل زیرگروهی برای سن (بزرگسال سالمند شامل افراد بالای 50 سال و بزرگسالان جوان شامل افراد کمتر از 50 سال)، وضعیت سلامتی (دارای بیماری مزمن و سالم) و نوع مطالعه (تکگروهی و دوگروهی) انجام گرفت. همة تحلیلها با استفاده نرمافزار CMA2 انجام پذیرفت. نتایج: 21 تحقیق شامل 701 آزمودنی وارد فراتحلیل شدند. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که تمرین مقاومتی به افزایش معناداری FMD منجر شد [001/0P= ،(26/1 تا 88/2CI:) 07/2]. بررسی ناهمگونی با استفاده از آزمون I2 نشان داد که ناهمگونی معناداری وجود داشت (001/0, P=92/82I2=)، درحالیکه نتایج آزمون Egger (73/0P=) سوگیری انتشار را تأیید نکرد. تحلیل زیر گروهی بر اساس سن نشان داد که تمرین مقاومتی در هر دو گروه افراد جوان [001/0P= ,06/2WMD:] و سالمند [001/0P= , 87/1WMD:] به افزایش FMD منجر میشود. همچنین تمرین مقاومتی در هر دو گروه افراد سالم [001/0P= 77,/1WMD:] و بیمار [001/0P= ,40/2WMD:] به افزایش FMD منجر میشود. افزونبر این تحلیل بر اساس نوع پژوهش نشان داد که مقادیر FMD در هر دو مطالعات تکگروهی [029/0P= ,18/1WMD:] و دوگروهی [001/0P= 51,/2WMD:] افزایش مییابد.نتیجهگیری: بهطور کلی یافتههای فراتحلیل حاضر نشان میدهد که تمرین مقاومتی مداخلة ورزشی مؤثری برای بهبود عملکرد اندوتلیال است که تأثیرات مفید آن مستقل از سن و وضعیت سلامت آزمودنیها اتفاق میافتد. ازاینرو تمرین مقاومتی باید در برنامة تمرین ورزشی بزرگسالان گنجانده شود.
فیزیولوژی ورزشی (عمومی)
میلاد خسروی صدر؛ اسماعیل نصیری
چکیده
زمینه و هدف: بررسی دلایل ایجادکنندة ناباروری در مردان و چگونگی جلوگیری از ایجاد ناباروری در جامعه، کمک ارزنده به بیمارانی است که از ناباروری رنج میبرند. ناباروری مردان به علل گوناگونی از جمله سن، داروها، قرار گرفتن در معرض سموم محیطی، مشکلات ژنتیکی و بیماریهای عمومی رخ میدهد. آسپرین (استیل سالیسیلک اسید: ASA) یکی از داروهای ضدالتهابی ...
بیشتر
زمینه و هدف: بررسی دلایل ایجادکنندة ناباروری در مردان و چگونگی جلوگیری از ایجاد ناباروری در جامعه، کمک ارزنده به بیمارانی است که از ناباروری رنج میبرند. ناباروری مردان به علل گوناگونی از جمله سن، داروها، قرار گرفتن در معرض سموم محیطی، مشکلات ژنتیکی و بیماریهای عمومی رخ میدهد. آسپرین (استیل سالیسیلک اسید: ASA) یکی از داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی (NASID) و جزء پرمصرفترین داروهای جهان است که سبب کاهش توان باروری مردان میشود. علاوهبر این فعالیت بدنی میتواند بر ناباروری جنس نر تأثیر بگذارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین مقاومتی بر سطح تستوسترون سرمی و برخی از مهمترین شاخصهای تولیدمثلی در موشهای صحرایی بالغ نر ویستار مصرفکنندة آسپرین بود.مواد و روشها: رویهمرفته 25 سر موش صحرایی بالغ نر ویستار بهطور تصادفی به دو گروه کنترل (10=n،C) و گروه مصرف دارو (15=n،AS) تقسیم و جایگزین شدند. پس از پنج هفته، پنج سر موش صحرایی از هر گروه قربانی شده و اثر مصرف آسپرین بر سطح تستوسترون سرمی و شاخصهای تولیدمثلی نر بررسی شد. پس از گذشت دورة مصرف دارو و تأیید اثر داروی آسپرین، مصرف آن قطع و موشهای صحرایی باقیمانده وارد دورة تمرین شدند. در دورة تمرین، 10 سر موش صحرایی باقیمانده، بهصورت تصادفی از گروه مصرف دارو به گروه بدون مداخله (5=n، NI) و گروه تمرین مقاومتی (5=n،RT) جایگزین شدند. تمرین مقاومتی سه جلسه در هفته و به مدت چهار هفته انجام گرفت. 24 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین، موشهای صحرایی قربانی و نمونههای سرم و بافت برداشته شد. برای تجزیهوتحلیل تفاوت بینگروهی در دورة مصرف دارو از آزمون t-test استفاده شد. در دورة تمرین دادههــا بــا اســتفاده از آزمــون تحلیــل واریانــس یکطرفه و آزمــون تعقیبــی توکــی در سـطح معنـاداری کوچکتر از 05/0 در نرمافزار SPSS24 بررسـی شـد.نتایج: یافتهها نشان داد که پنج هفته مصرف آسپرین به کاهش معنادار در سطح تستوسترون سرم و تعداد سلولهای لیدیگ منجر شده است (05/0˂P). افزونبر این تعداد، تحرک، زنده ماندن اسپرم، شاخص تمایز لولهای (Tubular DifferentiationIndex TDI:)، شاخص اسپرمیوژنز (Spermiogenesis Index (SI:، ضریب تجمعی (RI: Repopulation Index) و افزایش معناداری در هستة نابالغ و تکهتکه شدن DNA اسپرم شده بود (001/0 ˂P). همچنین چهار هفته تمرین مقاومتی در موشهای صحرایی گروه RT تغییرات منفی مصرف داروی آسپرین را بهطور معناداری نسبت به گروه NI بهبود بخشید و بازیافت این تغییرات در حد گروه CI را تسریع کرد (05/0 ˂P). رویهمرفته تغییرات معناداری در تحرک اسپرم بین گروههای پژوهش دورة تمرین مشاهده نشد (05/0<P).نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر تغییرات مضر داروی آسپرین بر هورمون تستوسترون و شاخصهای تولیدمثلی جنس نر را تأیید میکند. افزونبر این یافتهها نشان داد که ممکن است تمرین مقاومتی سبب بهبود و بازیافت اثر مضر آسپرین بر شاخصهای مرتبط با دستگاه تولیدمثلی جنس نر شود.
حمید صادقیان؛ معرفت سیاه کوهیان؛ محسن اکبرپور بنی؛ لطفعلی بلبلی
چکیده
زمینه و هدف: فعالیتهای ورزشی و چاقی، رگزایی در بافت چربی را تغییر میدهند و در نتیجه تغییرات زیادی در فرایندهای متابولیکی ایجاد میکنند. هدف از این پژوهش مقایسة تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و تناوبی هوازی با شدت بالا بر بیان miRNAهای مرتبط با رگزایی و ضدرگزایی بافت چربی در موشهای صحرایی تغذیهشده با رژیم غذایی پرچرب بود.مواد ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیتهای ورزشی و چاقی، رگزایی در بافت چربی را تغییر میدهند و در نتیجه تغییرات زیادی در فرایندهای متابولیکی ایجاد میکنند. هدف از این پژوهش مقایسة تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و تناوبی هوازی با شدت بالا بر بیان miRNAهای مرتبط با رگزایی و ضدرگزایی بافت چربی در موشهای صحرایی تغذیهشده با رژیم غذایی پرچرب بود.مواد و روشها: در پژوهش بنیادی و تجربی حاضر، 60 سر موش صحرایی نر ویستار ششهفتهای ( g35/11 ± 40/192 = میانگین وزن بدن) از انستیتو پاستور ایران تهیه شد. حیوانات پس از انتقال به محیط آزمایشگاه و یک هفته آشنایی با محیط جدید، بهطور تصادفی به شش گروه مساوی تقسیم شدند: 1. غذای عادی (CO)، 2. غذای عادی+ تمرین مقاومتی (NRT)، 3. غذای عادی+ تمرین تناوبی (NHT)، 4. غذای پرچرب (HF)، 5. غذای پرچرب+تمرین مقاومتی (HFRT)، 6. غذای پرچرب+ تمرین تناوبی(HFHT) n= 10) در هر گروه). گروههای تمرینی به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه قرارداد تمرینی خود را اجرا کردند. تمرین مقاومتی شامل صعود از نردبان یکمتری با شیب 90 درجه و 46 پله بود؛ در ابتدا وزنة بستهشده به دم موشها 30 درصد وزن بدن آنها بود و بهتدریج به حدود 180 درصد وزن بدن آنها در هفتة پایانی رسید. تمرینات در پنج نوبت چهار تکراری اجرا شد. تمرین تناوبی هوازی با شدت بالا روی نوار گردان با سرعت اولیة ۱۵ متر در دقیقه شروع شد و در هر جلسه، یک تا دو متر در دقیقه، براساس توانایی موشها به سرعت نوار گردان اضافه شد. در هفتة پایانی، تمرین به شش وهلة سهدقیقهای دویدن با سرعت ۴۰ متر بر دقیقه با شیب 15 درجه رسید. بهمنظور بررسی تأثیر تمرینات مقاومتی و تناوبی هوازی و رژیم غذایی پرچرب (58 درصد کالری به شکل چربی) بر متغیرهای miR-221, miR-222, miR-329 و VEGF، آزمودنیها در هر گروه 48 ساعت پس از آخرین جلسة تمرینی کشته شدند و نمونهبرداری از بافت چربی مزنتریک (روده بند) بلافاصله پس از کشتن حیوانات با دقت انجام گرفت. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای t مستقل و آنوای یک و دوراهه در سطح معناداری 05/0 ≥P انجام گرفت.نتایج: نتایج نشان داد در miR-221 ,miR-222 و VEGF در گروههای غذای عادی+ تمرین مقاومتی ، غذای عادی+ تمرین تناوبی و غذای پرچرب+ تمرین مقاومتی نسبت به گروه کنترل بهطور معناداری بیشتر بود (01/0≥P). اما miR-329 فقط در گروه غذای پرچرب بهطور معناداری بیشتر از گروه غذای عادی+ تمرین تناوبی بود (022/0=P).نتیجهگیری: بهطور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد تمرینات مقاومتی و تناوبی هوازی با شدت بالا از طریق افزایش miR-221, miR-222 و کاهش miR329 به فعال شدن مسیرهایی که سبب افزایش پروتئین VEGF میشوند و در نهایت افزایش رگزایی در موشهایی با رژیم غذایی پرچرب و عادی منجر شد. ازاینرو این تمرینات عامل مهم رگزایی و سازوکاری در بافت چربی هستند که ممکن است طی این فرایند بتوانند تغییرات زیادی را در بافت چربی ایجاد کنند. هرچند بهمنظور تأیید این نکته و تعمیم آن به انسان به پژوهشهای بیشتر بهویژه بر نمونههای انسانی نیاز است. همچنین با توجه به اینکه تأثیر تمرین مقاومتی بر miRNAها نسبت به تمرین تناوبی بیشتر بود، این تمرینات میتواند جایگزین مناسبی برای تمرینات تناوبی باشد.
نگین محمدی سرابله؛ وریا طهماسبی؛ محمد عزیزی؛ هادی عبدالله زاد
چکیده
زمینه و هدف: تمرین مقاومتی منظم میتواند به کاهش التهاب منجر شود. از طرفی مکملیاری سیر با توجه به تأثیرات گستردة آن از جمله اثر آن بر التهاب احتمال میرود در ترکیب با تمرینات مقاومتی اثرات همافزایی داشته باشد. ازاینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بههمراه مکملیاری سیر بر سطوح سرمی CRP و مقاومت به انسولین ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین مقاومتی منظم میتواند به کاهش التهاب منجر شود. از طرفی مکملیاری سیر با توجه به تأثیرات گستردة آن از جمله اثر آن بر التهاب احتمال میرود در ترکیب با تمرینات مقاومتی اثرات همافزایی داشته باشد. ازاینرو هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بههمراه مکملیاری سیر بر سطوح سرمی CRP و مقاومت به انسولین در زنان جوان دارای اضافه وزن بود.مواد و روشها: 48 زن سالم با دامنة سنی 20 تا 40 سال، بهصورت تصادفی سادة بلوکی در چهار گروه تمرین مقاومتی+مکمل (سن=1/3±3/31 سال، شاخص توده بدنی = 7/2±2/28 کیلوگرم بر متر مربع)، تمرین مقاومتی+دارونما (سن=8/3±7/30 سال، =BMI 4/2±4/26 کیلوگرم بر متر مربع)، مکمل سیر (سن=5/2±9/27 سال، =BMI 9/3±7/ 26 کیلوگرم بر متر مربع) و دارونما (سن=8/3±7/29 سال، =BMI 3/3±8/28 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین به مدت هشت هفته برنامة تمرین مقاومتی فزایندة سه جلسه در هفته را شامل سه نوبت با 10 تکرار بیشینه با 1 دقیقه استراحت بین نوبتها و حرکات انجام دادند. آزمودنیهای گروه مکمل و دارونما روزانه دو قرص 500 میلیگرم سیر یا دارونما را در دو نوبت صبح و شب همراه با وعدة غذایی مصرف کردند. پیش و پس از هشت هفته تمرین و برنامة مکملدهی، دادههای آنتروپومتریکی و یک تکرار بیشینه (1-RM)، پروتئین واکنشگر C (CRP)، انسولین و گلوکز اندازهگیری و براساس آنها مقاومت به انسولین (IR) محاسبه شد. تغییرات نتایج قبل و بعد چهار گروه با تحلیل واریانس یکطرفه بررسی شد. در صورت مشاهدة معناداری آزمون تعقیبی بنفرونی بهکار رفت.نتایج: کاهش معنادار در سطوح سرمی CRP، مقاومت به انسولین و گلوکز در گروه تمرین+مکمل در مقایسه با سایر گروهها مشاهده شد (05/0>P). در مقابل سطوح انسولین تغییر معناداری را نشان نداد (05/0<P). در خصوص دادههای ترکیب بدن نتایج با کاهش معنادار و شایان توجه تودة چربی و افزایش معنادار تودة بدون چربی همراه بود، بهویژه در گروه تمرین مقاومتی+سیر (05/0>P).نتیجهگیری: با اینکه دادههای CRP و شاخص مقاومت به انسولین آزمودنیهای پژوهش حاضر در دامنة طبیعی بودند و بدون خطر بهنظر میرسید، در کل با توجه به نتایج پژوهش حاضر بهنظر میرسد برنامة تمرین مقاومتی فزاینده بههمراه مکملیاری سیر تأثیر مضاعفی بر وضعیت شاخص التهابی CRP و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافه وزن در مقایسه با هر کدام از آنها بهتنهایی دارد.
جواد وکیلی؛ سعید نیکوخصلت؛ فرید پاکزاد حسنلو
چکیده
هدف: بهتازگی، استفاده از تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون (BFR) بهعنوان جایگزینی برای تمرینات مقاومتی سنگین برای افراد میانسال و سالمند توصیه شده است. ازاینرو هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر تمرین مقاومتی با و بدون BFR بر سطوح عوامل هورمونی آنابولیک و کاتابولیک در مردان میانسال کمتحرک بود.روشها: در تحقیق نیمهتجربی حاضر 20 مرد میانسال ...
بیشتر
هدف: بهتازگی، استفاده از تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون (BFR) بهعنوان جایگزینی برای تمرینات مقاومتی سنگین برای افراد میانسال و سالمند توصیه شده است. ازاینرو هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر تمرین مقاومتی با و بدون BFR بر سطوح عوامل هورمونی آنابولیک و کاتابولیک در مردان میانسال کمتحرک بود.روشها: در تحقیق نیمهتجربی حاضر 20 مرد میانسال (53/2±65/47 سال) داوطلب انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی با (BFR) و بدون محدودیت جریان خون (NBFR) قرار گرفتند. چهار هفته تمرین مقاومتی گروه BFR شامل حرکت جلو پا و پرس پا با شدت 20 درصد 1-RM، یک نوبت 30 تکراری و دو نوبت 15 تکراری و گروه NBFR شامل همان حرکات با شدت 80 درصد 1-RM در سه نوبت 10 تکراری، اجرا شد. نمونههای خونی پیش، بلافاصله بعد (برای هورمونهای تستوسترون، کورتیزول و لاکتات) و 24 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرینی (برای هورمون رشد و عامل رشد شبهانسولینی–1) گرفته شد. دادهها با آزمونهای آماری تحلیل واریانس و تی مستقل در سطح معناداری کمتر از 05/0 بررسی شد.نتایج: افزایش غلظت استراحتی هورمون رشد (001/0=P)، IGF-I (001/0=P) و پاسخ تستوسترون (001/0=P) سرمی پس از اجرای برنامۀ تمرین در هر دو گروه معنادار بود. همچنین تنها افزایش GH استراحتی در گروه BFR بهطور معناداری بیشتر از گروه NBFR بود (04/0P<). با این حال، تمرین مقاومتی با (11/0=P) و بدون BFR (53/0=P) سبب تغییر معناداری در غلظت کورتیزول نشد.نتیجهگیری: بنابر یافتههای تحقیق حاضر، بهنظر میرسد احتمالاً تمرینات مقاومتی با BFR طی دورۀ میانسالی روش مناسبی برای دستیابی به فواید سلامتی تمرینات ورزشی بهواسطۀ سازگاریهای هورمونی است.
فاطمه نورزاد؛ فرشته شهیدی؛ مجتبی صالح پور
چکیده
هدف: دیابت، اختلال متابولیکی است که از طریق هایپرگلایسمی مشخص میشود و نقش مهمی در ایجاد آپوپتوز قلبی دارد. شواهد حاکی از آن است که تمرینات ورزشی میتوانند برخی از مسیرهای پیامرسانی مربوط به آپوپتوز را تحت تأثیر قرار دهند. هدف از پژوهش حاضر مقایسۀ اثر تمرین هوازی و مقاومتی بر میزان شاخص مقاومت به انسولین و نسبت BCL-2 به BAX بر موشهای ...
بیشتر
هدف: دیابت، اختلال متابولیکی است که از طریق هایپرگلایسمی مشخص میشود و نقش مهمی در ایجاد آپوپتوز قلبی دارد. شواهد حاکی از آن است که تمرینات ورزشی میتوانند برخی از مسیرهای پیامرسانی مربوط به آپوپتوز را تحت تأثیر قرار دهند. هدف از پژوهش حاضر مقایسۀ اثر تمرین هوازی و مقاومتی بر میزان شاخص مقاومت به انسولین و نسبت BCL-2 به BAX بر موشهای صحرایی دیابتی نر نژاد ویستار است.روشها: در این تحقیق تجربی، 25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 200 تا 250 گرمی بهطور تصادفی به پنج گروه: تمرین هوازی (6n=)، تمرین مقاومتی (6n=)، شم (6n=)، کنترل (4n=) و سالم (3n=) تقسیم شدند. موشهای صحرایی با مصرف رژیم غذایی پرچرب به مدت شش هفته و پس از شش هفته تزریق تکدوز استرپتوزوتوسین به مقدار 30 میلیگرم بر کیلوگرم دیابتی شدند. موشهای صحرایی گروه هوازی به مدت چهار هفته و هفتهای پنج جلسه روی نوار گردان و موشهای صحرایی گروه مقاومتی به مدت چهار هفته و هفتهای شش جلسه با استفاده از نردبان به تمرین پرداختند.نتایج: تفاوت میزان پروتئین BAX گروه هوازی و مقاومتی معنادار و مقدار آن در گروه مقاومتی نسبت به هوازی کمتر بود (014/0=P). تفاوت نسبت BCL-2 به BAX گروه هوازی و مقاومتی معنادار و در گروه مقاومتی بیشتر از گروه هوازی بود (05/0=P). همچنین میزان شاخص مقاومت به انسولین در گروه هوازی (005/0=P) و در گروه مقاومتی (004/0=P) پس از تمرین کاهش بیشتری نسبت به قبل تمرین داشت و این اختلاف معنادار بود.نتیجهگیری: بهنظر میرسد هم تمرین مقاومتی و هم تمرین هوازی در کاهش میزان شاخص مقاومت به انسولین اثرگذارند و در مقایسۀ بین دو تمرین هوازی و مقاومتی، تمرین مقاومتی بیشتر در کاهش عوامل آپوپتوزی اثر بیشتری دارد و با افزایش شدت تمرین، میزان SIRT1 افزایش مییابد و سبب مهار عوامل آپوپتوزی میشود.
مجتبی صادق قمی؛ مجید کاشف؛ مجتبی صالح پور
چکیده
هدف: یکی از سازگاریهای حاصله ناشی از تمرینات ورزشی، افزایش چگالی مویرگی یا آنژیوژنز است. افزایش خونرسانی به بافت هیپوکمپ سبب بهبود حافظه، یادگیری و فرایند نوروژنز میشود و از بروز بیماریهای مغزی مانند آلزایمر جلوگیری میکند. هدف از این پژوهش مقایسة تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی و دویدن استقامتی بر سطوح VEGF-A و FGF-2 بافت هیپوکمپ در ...
بیشتر
هدف: یکی از سازگاریهای حاصله ناشی از تمرینات ورزشی، افزایش چگالی مویرگی یا آنژیوژنز است. افزایش خونرسانی به بافت هیپوکمپ سبب بهبود حافظه، یادگیری و فرایند نوروژنز میشود و از بروز بیماریهای مغزی مانند آلزایمر جلوگیری میکند. هدف از این پژوهش مقایسة تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی و دویدن استقامتی بر سطوح VEGF-A و FGF-2 بافت هیپوکمپ در موشهای صحرایی نر نژاد ویستار بود.روشها: به این منظور تعداد 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در قالب یک طرح تجربه- توسعهای بهطور تصادفی در 4 گروه (تمرین مقاومتی، دویدن، شم تمرین و کنترل) جایگزین شدند و گروههای تمرینی به مدت 8 هفته به تمرین ورزشی پرداختند. برای اندازهگیری غلظتهای VEGF-A و FGF-2 بافت هیپوکمپ از روش الایزای ساندویچی و برای آزمون فرضیهها از آزمون تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.نتایج: نتایج نشان داد که 8 هفته تمرین مقاومتی و استقامتی بهترتیب سبب افزایش معنادار VEGF-A (000/0P=)، (000/0P=) و FGF-2 (000/0P=)، (000/0P=) نسبت به گروه کنترل میشود. همچنین تفاوت معناداری در غلظت VEGF-A (000/0P=) و FGF-2 (000/0P=) هیپوکمپ، بین گروههای تمرین مقاومتی و تمرین دویدن استقامتی وجود دارد. علاوهبر این بین گروه شم تمرین و کنترل در شاخصهای VEGF-A (982/0P=) و FGF-2 (000/1P=) هیپوکمپ تفاوت معناداری مشاهده نشد.نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که 8 هفته تمرین مقاومتی، بیشتر از تمرین دویدن استقامتی سبب افزایش معنادار عوامل مؤثر در رگزایی در بافت هیپوکمپ موشهای صحرایی نر نژاد ویستار میشود.
سجاد کرمانی؛ رستم علیزاده؛ لیدا مرادی
چکیده
هدف: آدروپین هورمونی است که توسط ژن وابسته به همئوستاز انرژی در بافتهای مختلف رمزگذاری میشود. هدف از مطالعة حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطح پلاسمایی آدروپین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافهوزن بود.روشها:بدینمنظور 24 مرد داوطلب دارای اضافهوزن (شاخص تودة بدنی54 /2±74/27 کیلوگرم بر مترمربع) بهطور تصادفی ...
بیشتر
هدف: آدروپین هورمونی است که توسط ژن وابسته به همئوستاز انرژی در بافتهای مختلف رمزگذاری میشود. هدف از مطالعة حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر سطح پلاسمایی آدروپین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافهوزن بود.روشها:بدینمنظور 24 مرد داوطلب دارای اضافهوزن (شاخص تودة بدنی54 /2±74/27 کیلوگرم بر مترمربع) بهطور تصادفی در دو گروه تمرین و کنترل قرار گرفتند. گروه تمرین برنامة مقاومتی را به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته برگزار کردند. برنامة مقاومتی شامل 3 نوبت 10 تکـراری برای هشت حرکت بود. زمان استراحت بین نوبتها و حرکات یک دقیقه در نظر گرفته شد.نتایج: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر برای تعامل زمان - گروه نشان داد که بین تغییرات آدروپین، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین (0001/0P=) تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج تی زوجی نشان داد که تغییرات آدروپین، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین (001/0P=) فقط در گروه تمرین تفاوت معنادار دارد.نتیجهگیری: بهنظر میرسد این نوع تمرینات مقاومتی به دلیل کافی بودن مدت و شدت فعالیت موجب تحریک آدروپین شده است.
زهرا همتی فارسانی؛ ابراهیم بنی طالبی؛ محمد فرامرزی؛ امین بی غم صادق
چکیده
هدف: استخوانها بهطور وسیعی تحت تأثیر تغذیه، سطح فعالیت و سبک زندگی قرار میگیرند و سازگاریهای ساختاری در شکل و اندازة استخوان از طریق نیروهای ناشی از تحمل وزن و نیروهای اعمالشده توسط عضلات اتفاق میافتد. ازاینرو هدف از مطالعة حاضر این است که آیا شدتهای مختلف تمرین مقاومتی بر بیان mir-204 و برخی خواص بیومکانیکی استخوان موشهای ...
بیشتر
هدف: استخوانها بهطور وسیعی تحت تأثیر تغذیه، سطح فعالیت و سبک زندگی قرار میگیرند و سازگاریهای ساختاری در شکل و اندازة استخوان از طریق نیروهای ناشی از تحمل وزن و نیروهای اعمالشده توسط عضلات اتفاق میافتد. ازاینرو هدف از مطالعة حاضر این است که آیا شدتهای مختلف تمرین مقاومتی بر بیان mir-204 و برخی خواص بیومکانیکی استخوان موشهای نر سالمند نژاد ویستار تأثیر دارد؟روشها: 24 سر موش نر سالمند نژاد ویستار (میانگین سن 23 ماه، میانگین وزن 93/437گرم) در سه گروه مساوی هشتتایی شامل تمرینات مقاومتی با شدت متوسط (60 درصد حداکثر ظرفیت حمل ارادی (MVCC)) و تمرینات مقاومتی با شدت بالا (80 درصد MVCC) و گروه کنترل قرار گرفتند و بهطور تصادفی براساس وزن اولیه تقسیم شدند. تمرینات مقاومتی با استفاده از نردبان مقاومتی و 5 روز در هفته به مدت 8 هفته انجام گرفت. بعد از پایان دورة تمرین بیانmir-204 در بافت مغز استخوان درشتنئی به روش RT–PCR اندازهگیری و با استفاده از فرمول ΔΔCT- 2 کمی شدند. همچنین از آزمون خمش سهنقطهای برای تعیین خواص بیومکانیکی استخوان استفاده شد. تحلیل آماری با استفاده از تحلیل واریانس تکراهه و آزمون کروسکال والیس با سطح 05/ 0P≤ انجام گرفت.نتایج: میزان بیان mir-204(539/0P=)، Runx2 (960/0P=)، مدولاسیون (82/0P=)، قدرت بیشینه و استرس (80/0P=)، انرژی شکست (99/0P=) و نیروی استخوان (81/0P=) در گروههای تمرینی با شدت بالا و متوسط نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت.نتیجهگیری: با توجه به عدم معناداری در نتایج تحقیق، بهنظر میرسد مدت تمرین برای تأثیرگذاری بر متغیرهای استخوان کافی نبوده است، ازاینرو نیاز است دورههای طولانیتر این نوع تمرینات ورزشی، در تحقیقات آینده بررسی شود.
محسن ابراهیمی؛ پگاه میرزا علی؛ سید محسن آوندی
دوره 9، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 1313-1324
چکیده
مقدمه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح BDNF و عملکرد حافظه زنان میانسال مبتلا به سندروم متابولیک بود. روش شناسی: 22 زن داوطلب میانسال مبتلا به سندروم متابولیک به صورت نمونهگیری در دسترس، گزینش شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین (تعداد=12، 14/5 ± 08/43 سال، 16/7 ± 13/74 کیلوگرم) و گروه کنترل (تعداد=10، 53/4 ± 9/39 سال، ...
بیشتر
مقدمه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح BDNF و عملکرد حافظه زنان میانسال مبتلا به سندروم متابولیک بود. روش شناسی: 22 زن داوطلب میانسال مبتلا به سندروم متابولیک به صورت نمونهگیری در دسترس، گزینش شدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین (تعداد=12، 14/5 ± 08/43 سال، 16/7 ± 13/74 کیلوگرم) و گروه کنترل (تعداد=10، 53/4 ± 9/39 سال، 61/11 ± 23/82 کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین به مدت هشت هفته و سه روز در هر هفته به تمرین مقاومتی پرداختند. تمرین شامل سه نوبت هشت تا ده تکراری (75% -80% 1RM) با در نظر گرفتن اصل اضافه بار بود. در مراحل پیشازمون و پایان تمرین، آزمونهای عملکرد حافظه کوتاهمدت و میانمدت و بلندمدت و همچنین خونگیری انجام شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تی مستقل، تی وابسته و آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر 2×2 با سطح معنی داری 05/0 P≤تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: تغییر معنیداری در سطوح BDNF و حافظه میان مدت در دو گروه تمرین و کنترل مشاهده نشد (05/0P≥). نتایج آزمون tوابسته افزایش معنیداری در گروه تمرین در حافظه کوتاهمدت و بلندمدت نشان داد (05/0P≤)، اما پس از بررسی اثر تعاملی تمرین تغییرات معنیداری مشاهده نشد(05/0P≥). نتیجه گیری: با وجود اینکه BDNF به عنوان یک متابوتروفین، میانجی اثرات ورزش بر عملکرد شناختی شناخته شده است؛ اما هشت هفته تمرین مقاومتی نمیتواند اثر مطلوبی بر افزایش BDNF و عملکرد حافظه در زنان میانسال مبتلا به سندروم متابولیک داشته باشد.
محسن ابراهیمی؛ پگاه میرزاعلی؛ سید محسن آوندی
دوره 9، شماره 1 ، آذر 1395
چکیده
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح BDNF و عملکرد حافظه زنان میانسال مبتلا به سندروم متابولیک بود. روش تحقیق: 22 زن داوطلب میانسال مبتلا به سندروم متابولیک به صورت نمونهگیریدردسترس،گزینششدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین (تعداد=12، 14/5 ± 08/43 سال، 16/7 ± 13/74 کیلوگرم) و گروه کنترل (تعداد=10، 53/4 ± 9/39 سال، 61/11 ± 23/82 ...
بیشتر
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح BDNF و عملکرد حافظه زنان میانسال مبتلا به سندروم متابولیک بود. روش تحقیق: 22 زن داوطلب میانسال مبتلا به سندروم متابولیک به صورت نمونهگیریدردسترس،گزینششدند و به طور تصادفی به دو گروه تمرین (تعداد=12، 14/5 ± 08/43 سال، 16/7 ± 13/74 کیلوگرم) و گروه کنترل (تعداد=10، 53/4 ± 9/39 سال، 61/11 ± 23/82 کیلوگرم) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین به مدت هشت هفته و سه روز در هر هفته به تمرین مقاومتی پرداختند. تمرین شامل سه نوبت هشت تا ده تکراری با در نظر گرفتن اصل اضافه بار بود. در مراحل پیشآزمون و پایان تمرین، آزمونهای عملکرد حافظه کوتاهمدت و میانمدت و بلندمدت و همچنین خونگیری انجام شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تی مستقل، تی وابسته و آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر 2×2 با سطح معنی داری 05/0 P≤تجزیه و تحلیل شدند.یافتهها: تغییر معنیداری در سطوح BDNF و حافظه میان مدت در دو گروه تمرین و کنترل مشاهده نشد (05/0P≥). نتایج آزمون tوابستهافزایش معنیداری در گروه تمرین در حافظه کوتاهمدت و بلندمدت نشان داد (05/0P≤)، اما پس از بررسی اثر تعاملی تمرین تغییرات معنیداری مشاهده نشد(05/0P≥). نتیجه گیری: با وجود اینکه BDNF به عنوان یک متابوتروفین، میانجی اثرات ورزش بر عملکرد شناختی شناخته شده است؛ اما هشت هفته تمرین مقاومتی نمیتواند اثر مطلوبی بر افزایش BDNF و عملکرد حافظه در زنان میانسال مبتلا به سندروم متابولیک داشته باشد.
محمدرضا اسد؛ علی آهور؛ مهناز نجفی؛ ناهید اسماعیلی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
هدف: پپتیدYY، پپتید روده ای است که در تنظیم دریافت غذا نقش اساسی دارد. با این حال تغییرات پپتیدYY پس از سازگاری با تمرینات مقاومتی تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی پپتیدYY ناشتایی در زنان چاق غیر فعال بود. روششناسی: در این راستا 24 نفر زن چاق با میانگین سن (24/2 ±08/33 سال) ...
بیشتر
هدف: پپتیدYY، پپتید روده ای است که در تنظیم دریافت غذا نقش اساسی دارد. با این حال تغییرات پپتیدYY پس از سازگاری با تمرینات مقاومتی تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر سطوح پلاسمایی پپتیدYY ناشتایی در زنان چاق غیر فعال بود. روششناسی: در این راستا 24 نفر زن چاق با میانگین سن (24/2 ±08/33 سال) که سابقه بیماری خاصی نداشتند، به طور تصادفی در دو گروه تجربی (13n=) و کنترل (11n=) قرار گرفتند. اطلاعات اولیه دو گروه مثل قد، وزن، درصد چربی و شاخص توده بدن با وسایل مخصوص اندازه گیری شد. سپس گروه تجربی با برنامه تمرینی به صورت دایره ای با وزنه و با بکارگیری عضلات اصلی و با رعایت اصل اضافه بار به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرین نمود. دو مرحله خون گیری در حالت 12 ساعت ناشتایی، قبل از شروع تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین از تمامی افراد انجام گرفت (2سی سی از ساعد دست چپ). نتایج: نتایج بدست آمده از این پژوهش بیانگر این موضوع بود که تمرین مقاومتی باعث تغییر معنی دار سطوح هورمون پپتید YYگروه تجربی نسبت به گروه کنترل و باعث کاهش سطح ناشتایی این هورمون گردیده است (001/0(p=. نتیجهگیری: این نتایج احتمالا خود بیانگر افزایش اشتها و تمایل بیشتر به دریافت غذا به علت جبران انرژی از دست رفته طی تمرینات می باشد .
هدیه محمدپور؛ محمد فرامرزی؛ فرزانه تقیان
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1390
چکیده
سایتوکین ها گروهی از پروتئین ها هستند که نقش اصلی را در پاس خهای التهابی به محر کهای پاتولوژی مانند التهاب و آسیب بافتی ایفا می کنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین مقاومتی به همراه مکمل اسید چرب امگا- 3 بر سطوح سایتوکین های پیش التهابی(TNF-α, IL-6)زنان سالمند بود. روش تحقیق: 24 زن سالمند (میانگین سن2/4±6/79سال قد 2/4±7/151 سانتی متر، وزن ...
بیشتر
سایتوکین ها گروهی از پروتئین ها هستند که نقش اصلی را در پاس خهای التهابی به محر کهای پاتولوژی مانند التهاب و آسیب بافتی ایفا می کنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین مقاومتی به همراه مکمل اسید چرب امگا- 3 بر سطوح سایتوکین های پیش التهابی(TNF-α, IL-6)زنان سالمند بود. روش تحقیق: 24 زن سالمند (میانگین سن2/4±6/79سال قد 2/4±7/151 سانتی متر، وزن 7/8±8/60 کیلوگرم، نمایه توده بدن 3/3±4/26 کیلو گرم بر متر مربع)در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها بصورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه تجربی اول ( 8 نفر)، تمرینات مقاومتی به همراه اسید چرب امگ ا- 3، گروهتجربی دوم ( 8 نفر) تمرینات مقاومتی به تنهایی و گروه سوم ( 8 نفر) به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند . آزمودنی ها 8 هفته تمرین مقاومتی، 3 جلسه در هفته با شدت 60 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه را شامل تمرینات پرس پا، پرس سینه، پرس شانه، جلو بازو، پشت بازو، لت پول، فلکشن ران، اکستنشن ران، ابداکشی ران انجام دادند. گروه تجربی اول، مقدار 3 میلی گرم در روز اسید چرب امگ ا- 3 را در طی 8 هفته دریافت نمودند. سایتوکین های پیش التهابی با استفاده از نمونه خونی و روش الیزا پس از 8 ساعت ناشتایی شبانه به میزان 3 سی سی از ورید قدامی بازوی آزمودن یها قبل و بعد از 8 هفته تمرین اندازه گیری شد. نتایج: نتایج نشان داد ، متغیرهای ا ینترلوکین - 6 و فاکتور نکروزتومورآلفا کاهش معنادار در هر دو گروه تجربی در پس آزمون داشتند در حالی که در گروه کنترل تفاوت معنادار ی مشاهده نشد. همچنین، نتایج نشان داد اینترلوکین -6 (001/0≥P) و فاکتور تکروز موتور آلفا(001/0≥P)تفاوت معناداری بین هر 3 گروه داشت آزمون تعقیبی نشان داد اختلاف میانگین گروه تمرین به همراه مکمل نسبت به گروه تمرین تفاوت بیشتری داشت. نتیجه گیری: به نظر می رسد انجام تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل اسید چرب امگا- 3 می تواند تأثیر بیشتری نسبت به تمرین مقاومتی به تنهایی بر کاهش سایتوکین های پیش التهابی زنان سالمند داشته باشد.
حمید اراضی؛ مهدی قهرمانی مقدم؛ سید مهدی محمدی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1389
چکیده
هدف تحقیق: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر دو روش تمرین موازی (پیوسته و گسسته) بر ترکیب بدن، توان هوازی و استقامت عضلانی دانشجویان مرد غیر ورزشکار بود. روش تحقیق: به همین منظور، 42 دانشجوی غیر ورزشکار داوطلب (سن 91/1±2-/22 سال ،قدی 88/5 ±83/175 سانتی متر و وزن 27/8 ±01/69کیلو گرم ، درصد چربی،33/3±71/13درصد)برای شرکت در این پژوهش به صورت تصادفی به سه گروه مقاومتی ...
بیشتر
هدف تحقیق: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر دو روش تمرین موازی (پیوسته و گسسته) بر ترکیب بدن، توان هوازی و استقامت عضلانی دانشجویان مرد غیر ورزشکار بود. روش تحقیق: به همین منظور، 42 دانشجوی غیر ورزشکار داوطلب (سن 91/1±2-/22 سال ،قدی 88/5 ±83/175 سانتی متر و وزن 27/8 ±01/69کیلو گرم ، درصد چربی،33/3±71/13درصد)برای شرکت در این پژوهش به صورت تصادفی به سه گروه مقاومتی استقامتی گسسته(14-n) و کنترل(14-n )تقسیم شدند. شش نوع تمرین قدرتی برای عضلات بالا و پایین تنه با 2 تا 3 دقیقه استراحت بین نوبتها و تمرینات مختلف، و در محدوده زمانی 30 تا 45 دقیقه انجام شدند. این تمرینات با دو نوبت 10 تکراری و 60 یک تکرار بیشینه آغاز شد و با سه نوبت 4 تکراری و 90 % یک تکرار بیشینه پس از دوازده هفته به پایان رسید. تمرینات هوازی نیز در قالب دوهای تناوبی و استفاده از مسافتهای کوتاه و بلند، به مدت 20 دقیقه با 70 % حداکثر ضربان قلب آغاز شد و با 45 دقیقه دویدن با 95 % حداکثر ضربان قلب در هفته دوازدهم به پایان رسید. تمرینات موازی به دو صورت استقامتی- مقاومتی گسسته و استقامتی- مقاومتی پیوسته و دو جلسه تمرینی در هفته اجرا شد. برای بررسی تغییرات درون گروهی، از پیشآزمون تا پسآزمون از آزمونt همبسته و برای بررسی تغییرات بین گروهها از روش آماری تحلیل واریانس (ANOVA)و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری(05/0>P )استفاده شد.نتایج: درصد چربی دو گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل بطور معنیداری کمتر بود(05/0>P )استقامت عضلانی و توان هوازی(VO2max)نیز در گروههای تمرینی بطور معنیداری بالاتر از گروه کنترل بود و استقامت عضلانی ناحیه شکم در گروه استقامتی- مقاومتی پیوسته بطور معنیداری بالاتر از گروه استقامتی- مقاومتی گسسته بود(05/0>P )نتیجهگیری: به نظر میرسد برای کسب توان هوازی بالاتر، انجام تمرین استقامتی گسسته از تمرین مقاومتی در مقایسه با تمرین پیوسته مطلوبتر باشد. اما در مورد ترکیب بدن و استقامت عضلانی، ممکن است تمرین پیوسته نسبت به تمرین استقامتی - مقاومتی گسسته اثرات بهتری داشته باشد.